به تازه گی یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم. بعد از حال و احوال پرسی برایم تعریف کرد که اخیرا چه اتفاق ناگواری برایش رخ داده است. میگفت که برادر کوچکش در مدرسه به دلیل افت فشار و سرگیجه به زمین خورده و سرش شکسته است. او را در بیمارستان بستری کرده اند. اما خوشبختانه خطر رفع شده . او خیلی نگران بود و دائما ابراز ناراحتی میکرد.او در ادامه گفت که دلیل اینکه به دیدار من آمده این است که میخواهد درمورد اتفاقی که برایش افتاده مطلبی در سایت احساس آرام بنویسم تا شاید درس عبرتی برای کسانی باشد که هنوز هم از روش اشتباه او در زندگی استفاده میکنند.

بقیه مطالب را از زبان او خواهید دید:

چند وقتی بود یک همسایه جدید به ساختمان ما اسباب کشی کرده بودند. یه زن و شوهر بودند با یه پسر بچه ی حدودا 12 ساله. یه شب که من رفته بودم خونه مادربزرگم و تو خونه خودمون نبودم . این اقا ساعت حدودای یازده  شب میاد تو حیاط و بخاطر خطی که روی دوچرخه پسرش انداخته شده بود و معلوم نبود کار کیه . شروع کرده بود به فحاشی کردن به اهالی ساختمان.خوشبختانه یا شوربختانه من نبودم که جواب دندان شکنی بهش بدم. اما وقتی فرداش برگشتم خونه و داداش کوچیکم برام تعریف کرد که اون همسایه بالایی دیشب به همه فحش داد تو حیاط. انگار یه کینه و دشمنی خاصی به دلم افتاد . دیگه تاب دیدنشو نداشتم. دلم میخواست خفش کنم. هروقت یادش می افتادم  نفرینش میکردم و تو دلم بدترین اتفاقات رو براش آرزو میکردم.دلم میخواست روی زمین نباش.اونقدر این کینه و دشمنی شدید شده بود که وقتی بصورت  اتفاقی تو کوچه یا راه پله می دیدمش فقط فحش و نفرین بود که از ذهنم میگذشت و با عضب نگاش میکردم و رد میشدم.خلاصه این ناله و نفرین ها ادامه داشت تا اینکه اون اتفاق برای داداشم رخ داد.وقتی اون اتفاق غیر منتظره رو تجربه کردم ناخودآگاه یاد حرفای تو  افتادم که همیشه میگفتی : نفرین و بدخواهی اول به خود شخص نفرین کننده برمیگرده و از تاثیرات سخنان مثبت و این جور چیزا میگفتی.باخودم گفتم: خودم کردم که لعنت برخودم باد.خودم باعث شدم این اتفاق برای داداشم رخ بده. اونقدر ناله و نفرین نثار اون بیچاره کردم تا گریبان خودمو گرفت.الانم فقط برای اون همسایمون دعا میکنم. همش آرزوی سلامتی میکنم. برای خودش و خانواده اش آرزوی سلامتی میکنم. دیگه میدونم که نباید درحق کسی دعای بد بکنم.تاوان بدی دادم.

. صحبت های دوست من تموم نشد و به شدت ابراز ندامت و پشیمانی میکرد از کرده ی خودش.و من خوشحال بودم از اینکه اون متوجه اشتباهش شده.

  کائنات قدرت تشخیص اینکه دعا کننده . داره واسه خودش دعا میکنه یا دیگری . برای خودش نفرین آرزو میکنه یا دیگری رو نداره. 

کائنات توسط خدای مهربان به گونه ای طراحی شده که فقط جواب اون چیزی رو که دریافت میکنه رو به فرستنده برمیگردونه. براشم فرقی نمیکنه که اون طرف داره واسه خودش آرزوی خوشبختی و سلامت میکنه یادیگری. برای خودش آرزوی بدبختی و بیماری میکنه یا دیگری. اون بازتاب اون دعا رو به خود اون شخص تحویل میده.بصورت عملی و واقعی. 

به یادداشته باشید که شما هرگز نمیتوانید از کسی که درخواست آتش کرده اید  . گل دریافت کنید.

شما در مقابل درخواست آتش . حتما آتش دریافت میکنید و این آتش شما را قبل از اینکه بتوانید به دیگری آسیبی برسانید خواهد سوزاند.

همیشه برای اطرافیانتان آرزوی بهترین ها رو داشته باشید.آرزوی سلامتی کنید. حتی اگر کسی هست که شما دل خوشی از او ندارید. بخاطر خودتان این کار را بکنید نه بخاطر او. وقتی شما دعای خیر و برکت از زبانتان خارج میشود کائنات خیر و برکت را به فرستنده ی دعا باز میگرداند.

همیشه ورد زبانتان باشد : خدا به شما سلامتی بده. خدا به شما برکت عنایت کنه.همیشه سلامت و شاد باشید.خدایا سلامتی و شادی را قرین این دوست من بگردان.خدایا ثروت و دارایی فراوان به دوستان و اطرافیان من عنایت کن . در این بین من را هم در گروه آنها قرار بده.

خوب به یاد دارم که در دوران کودکی . وقتی پدرو مادرم میخواستند دعایی خیر درحق من یا بقیه خواهر و برادرانم بکنند اول برای فرزندان دیگران دعا میکردند. چقدر قشنگ بود این دعا. هنوز هم به یاددارم. میگفتند: خدایا فرزندان همه را در پناه رحمت بی پایانت درسلامت و امنیت قرار بده آنگاه فرزندان ما راهم درکنار آنها  از سلامتی و امنیت بهره مند کن.

همیشه سلامت و شاد و پیروز باشید.


احساس آرام

پول مبادا 

 

شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که معمولا یک قطعه اسکناس را لابه لای مدارکتان یا کیف پولتان پنهان میکنید تا در صورت لزوم و به اصطلاح روز مبادا از آن استفاده کنید.

دلیل این کار آنست که این افراد تصور میکنند روزی ممکن است در وضعیت بحرانی و نگران کننده ای قرار بگیرند و به شدت نیاز به پول پیدا کنند و در آن لحظه می توانند از آن قطعه اسکناس استفاده کنند.

اما از نظر ذهنی این کار کاملا اشتباه است . زیرا وقتی کسی چنین کاری می کند درواقع به ذهن و ضمیرناخودآگاه خود این چنین پیام می فرستد که من آدمی هستم که هر لحظه ممکن است در موقعیت بحرانی و نگران کننده ای قرار بگیرم و موجودی جیب و کیف پول من حتما کم خواهد آمد.

ضمیرناخودآگاه ما با قدرت خاصی که دارد میتواند به راحتی احساس ما را درک کند.  و بر مبنای آن احساس  اتفاقات آینده را برایمان  رقم بزند.

لذا هرگز نباید چنین پولی را به صورت پنهان و به عنوان پول مبادا در کیف خود جاسازی کنیم. چون قطعا همان اتفاق مبادا برایمان رخ  میدهد  آنهم نه یک بار بلکه بارها و بارها.

پس توصیه میشود هر مقدار پولی که دارید را بصورت کاملا شفاف و آزادانه درون جیب یا کیف پول خود قرار بدهید و اصلا نگران تمام شدنش هم نباشید. قدرت ضمیرناخودآگاه خود را جدی بگیرید و پیامی مبنی بر اینکه ممکن است روزی شما به شدت کمبود پول پیداکنید را ازذهن خود دور کنید.

ضمیرناخودآگاه ما دستوراتش را از ضمیرخودآگاه ما  (حواس پنجگانه ) و ارتعاشات فکری می گیرد. او قادر به تشخیص خوب یا بد بودن پیام های ما نیست.

هر آنچه راکه ما با دیدن و شنیدن و حس کردن و رفتارمان به وی می دهیم همان را دریافت می  کند و مورد اجرا قرار میدهد.او نمی تواند تشخیص بدهد که چه چیزی برای ما خوب است یا چه چیزی بد! او فقط اجرا می کند و بس. 

ممکن است بگویید من درحال حاضر پول زیادی ندارم که در کیف پولم قرار بدهم.اشکالی ندارد .مهم نیست که شما الان چقدر پول در کیف پولتان دارید. مهم این است که باید تفکر و ذهنیت مثبت و درستی از همان مقدار درذهن داشته باشید. تصور و ذهنیت مثبت باعث میشود که همان مقدار پولتان بیهوده خرج نشود . گم نشود. اگر هم  قرار است مصرف بشود در راهی درست و مورد دلخواهتان مصرف میشود.

لطفا به مثالی دیگر توجه بفرمایید.

  بعضی از راننده ها متاسفانه یک چوبدستی در زیر صندلی ماشین خود پنهان میکنند به امید اینکه روزی از آن در یک برخورد و دعوا  استفاده کنند.

این افراد بدون اینکه خودشان بخواهند در معرض چنین اتفاقی قرار می گیرند و حادثه ای برایشان رخ میدهد که مجبور بشوند از آن چوبدستی  که میتواند باعث دردسر خودشان و دیگران بشود  استفاده نمایند.

چون به ضمیرناخودآگاه خود چنین پیام فرستاده اند که ای ضمیرناخودآگاه من . من این چوب دستی را زیر صندلی اتومبیلم پنهان میکنم تا در صورت پیش آمد ناگوار از آن استفاده نمایم. ضمیرناخودآگاه پیام را دریافت میکند. اما ضمیرناخودآگاه نمی تواند تشخیص بدهد که این پیام بخاطر یک ذهنیت و باور احیتاط گونه است. بلکه برداشت وی این چنین است که این شخص در انتظار یک برخورد فیزیکی و دعوا می باشد . لذا ضمیرناخودآگاه کیفیت اتفاقات آینده را برای آن شخص به گونه ای برنامه ریزی میکند که حتما آن شخص یک دعوا و زدو خورد فیزیکی را تجربه نماید.

توصیه این است که به شدت از قرار دادن چنین وسیله هایی در اتومبیل خود خودداری کنید تا هرگز شاهد تجربه ای تلخ نباشید.


احساس آرام

 

به تازه گی یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم. بعد از حال و احوال پرسی برایم تعریف کرد که اخیرا چه اتفاق ناگواری برایش رخ داده است. میگفت که برادر کوچکش در مدرسه به دلیل افت فشار و سرگیجه به زمین خورده و سرش شکسته است. او را در بیمارستان بستری کرده اند. اما خوشبختانه خطر رفع شده . او خیلی نگران بود و دائما ابراز ناراحتی میکرد.او در ادامه گفت که دلیل اینکه به دیدار من آمده این است که میخواهد درمورد اتفاقی که برایش افتاده مطلبی در سایت احساس آرام بنویسم تا شاید درس عبرتی برای کسانی باشد که هنوز هم از روش اشتباه او در زندگی استفاده میکنند.

بقیه مطالب را از زبان او خواهید دید:

چند وقتی بود یک همسایه جدید به ساختمان ما اسباب کشی کرده بودند. یه زن و شوهر بودند با یه پسر بچه ی حدودا 12 ساله. یه شب که من رفته بودم خونه مادربزرگم و تو خونه خودمون نبودم . این اقا ساعت حدودای یازده  شب میاد تو حیاط و بخاطر خطی که روی دوچرخه پسرش انداخته شده بود و معلوم نبود کار کیه . شروع کرده بود به فحاشی کردن به اهالی ساختمان.خوشبختانه یا شوربختانه من نبودم که جواب دندان شکنی بهش بدم. اما وقتی فرداش برگشتم خونه و داداش کوچیکم برام تعریف کرد که اون همسایه بالایی دیشب به همه فحش داد تو حیاط. انگار یه کینه و دشمنی خاصی به دلم افتاد . دیگه تاب دیدنشو نداشتم. دلم میخواست خفش کنم. هروقت یادش می افتادم  نفرینش میکردم و تو دلم بدترین اتفاقات رو براش آرزو میکردم.دلم میخواست روی زمین نباش.اونقدر این کینه و دشمنی شدید شده بود که وقتی بصورت  اتفاقی تو کوچه یا راه پله می دیدمش فقط فحش و نفرین بود که از ذهنم میگذشت و با عضب نگاش میکردم و رد میشدم.خلاصه این ناله و نفرین ها ادامه داشت تا اینکه اون اتفاق برای داداشم رخ داد.وقتی اون اتفاق غیر منتظره رو تجربه کردم ناخودآگاه یاد حرفای تو  افتادم که همیشه میگفتی : نفرین و بدخواهی اول به خود شخص نفرین کننده برمیگرده و از تاثیرات سخنان مثبت و این جور چیزا میگفتی.باخودم گفتم: خودم کردم که لعنت برخودم باد.خودم باعث شدم این اتفاق برای داداشم رخ بده. اونقدر ناله و نفرین نثار اون بیچاره کردم تا گریبان خودمو گرفت.الانم فقط برای اون همسایمون دعا میکنم. همش آرزوی سلامتی میکنم. برای خودش و خانواده اش آرزوی سلامتی میکنم. دیگه میدونم که نباید درحق کسی دعای بد بکنم.تاوان بدی دادم.

. صحبت های دوست من تموم نشد و به شدت ابراز ندامت و پشیمانی میکرد از کرده ی خودش.و من خوشحال بودم از اینکه اون متوجه اشتباهش شده.

  کائنات قدرت تشخیص اینکه دعا کننده . داره واسه خودش دعا میکنه یا دیگری . برای خودش نفرین آرزو میکنه یا دیگری رو نداره. 

کائنات توسط خدای مهربان به گونه ای طراحی شده که فقط جواب اون چیزی رو که دریافت میکنه رو به فرستنده برمیگردونه. براشم فرقی نمیکنه که اون طرف داره واسه خودش آرزوی خوشبختی و سلامت میکنه یادیگری. برای خودش آرزوی بدبختی و بیماری میکنه یا دیگری. اون بازتاب اون دعا رو به خود اون شخص تحویل میده.بصورت عملی و واقعی. 

به یادداشته باشید که شما هرگز نمیتوانید از کسی که درخواست آتش کرده اید  . گل دریافت کنید.

شما در مقابل درخواست آتش . حتما آتش دریافت میکنید و این آتش شما را قبل از اینکه بتوانید به دیگری آسیبی برسانید خواهد سوزاند.

همیشه برای اطرافیانتان آرزوی بهترین ها رو داشته باشید.آرزوی سلامتی کنید. حتی اگر کسی هست که شما دل خوشی از او ندارید. بخاطر خودتان این کار را بکنید نه بخاطر او. وقتی شما دعای خیر و برکت از زبانتان خارج میشود کائنات خیر و برکت را به فرستنده ی دعا باز میگرداند.

همیشه ورد زبانتان باشد : خدا به شما سلامتی بده. خدا به شما برکت عنایت کنه.همیشه سلامت و شاد باشید.خدایا سلامتی و شادی را قرین این دوست من بگردان.خدایا ثروت و دارایی فراوان به دوستان و اطرافیان من عنایت کن . در این بین من را هم در گروه آنها قرار بده.

خوب به یاد دارم که در دوران کودکی . وقتی پدرو مادرم میخواستند دعایی خیر درحق من یا بقیه خواهر و برادرانم بکنند اول برای فرزندان دیگران دعا میکردند. چقدر قشنگ بود این دعا. هنوز هم به یاددارم. میگفتند: خدایا فرزندان همه را در پناه رحمت بی پایانت درسلامت و امنیت قرار بده آنگاه فرزندان ما راهم درکنار آنها  از سلامتی و امنیت بهره مند کن.

همیشه سلامت و شاد و پیروز باشید.


احساس آرام

 

ضرب المثل  قدیمی ؛ زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد ؛ را حتما بارها و بارها شنیده اید.

این ضرب المثل قدیمی به زیبایی هرچه تمام ُ به تاثیر سخنان و  گفتار ما در زندگی و در نهایت در سرنوشت ما اشاره میکند.

سخنان و گفتار ما به نوعی دارای انرژی هستند. انرژی خاصی که طبق تعریف فیزیک ُ از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود.

انرژی گفتاری ما که شامل کلماتی هستند ُ تبدیل به معادل خود اما در شکل و حالتی دیگر می شوند.

کسانی که عادت دارند مدام از کلمات و واژه های زیبا و مثبت و امید بخش استفاده کنند ُ بصورت مستمر درحال تولید و ارسال  بیام های مثبت به ضمیرناخودآگاه خود هستند.

ضمیرناخودآگاه  بیام های دریافتی را بلافاصله آنرا به کاءنات ارسال می کند.کاءنات عالم بدون و اسطه پیام ارسال شده توسط ضمیرناخودآگاه را به معادل فیزیکی آن تبدیل میکند.

این کار با شکل گرفتن کیفیت اتفاقات زندگی هر شخصی در آینده صورت واقعی به خودش می  گیرد.

بعضا آدمهایی را دیده اید که داءما از اتفاقات ناگوار و بد شانسی شکایت میکنند و می نالند. همیشه ناراحت هستند که چرا این همه حوادث ناگوار را تجربه می کنند و به زمین و زمان نفرین میکنند.

اما واقعیت این است که آنها خودشان آن اتفاقات را برای خودشان سفارش  می دهند. با بکار بردن سخنان منفی و مایوس کننده ُ فرمان بوجود آمدن پیشامدهای ناگوار را به کاءنات می دهند.

سخنان ما بصورت مستقیم وارد ضمیرناخودآگاه میشود. و از آنجا به شکل ؛ احساس ؛ به کاءنات انتقال پیدا میکند.این یک قانون کاملا هوشمند است.

در زمان های قدیم ؛ سکوت ؛ را به طلا تشبیه میکردند و سخن گفتن را به مفرغ ! تفاوت ارزش طلا و مفرغ هم کاملا مشخص است. 

معنی این ضرب المثل این است که وقتی کسی سکوت اختیار می کند و جمله ای به زبان نمی آورد درواقع پیغامی به ضمیرناخودآگاه خود ارسال نمی کند. 

اما اگر شروع به سخن گفتن کند و مراقب آنچه به زبان می آورد نباشد قطعا تاوان سختی بابت آن سخنان و گفتارش خواهد داد.

اگر بخواهیم بصورت ساده سرنوشت را تعریف کنیم باید بگوییم که سرنوشت تشکیل شده است از اتفاقات لحظه به لحظه ای که در آینده ما شاهد آنها خواهیم بود.

این اتفاقات میتوانند خوب یا بد باشند.و خوب و بد بودن آنها بستگی به این دارد که هم اکنون ما چگونه از زبان خود استفاده میکنیم.

اگر میتوانید سخن مثبت و امید بخش و خوشحال کننده به زبان بیاورید که هیچ ُ اگر نمیتوانید لطفا سکوت اختیار کنید . چون ضمیرناخودآگاه هر لحظه  آماده است تا سخنان ما را به شکل احساس

به کاءنات ارسال کند و کاءنات بدون هیچ گونه ملاحظه ای ُ اتفاقاتی را برای ما در آینده رقم می زند که معادل سخنان گفته شده توسط ماست.

برای اینکه راه حلی ساده هم برای این موضوع اراءه شده باشد باید بگویم که : 

سعی کنید قبل از اینکه مطلبی یا حرفی را به زبان بیاورید چند لحظه درمورد آن فکرکنید و با سرعت پیامدهای آنرا بررسی کنید.اگر فکر میکنید که ممکن است با گفتن آن سخنان ُ کسی را برنجانید یا

باعث اختلاف بین دو نفر بشوید یا اینکه باعث شوید احساس دیگران وخودتان خراب بشود  از به زبان آوردن آن خودداری کنید.

قبل از بیان هر حرفی  با خود بگویید آیا لزومی دارد که من این جملات را بیان کنم؟

آیا ضرورتی در ایجاد این بحث وجود دارد؟ 

بعداز مدتی تمرین خواهید توانست بر سخنان و گفتار خود مدیریت داشته باشید و فقط زمانی لب به سخن بگشایید که بتوانید حرفهایی زیبا و امید بخش بیان کنید.


احساس آرام

 

به زبانی ساده ، نگرانی و استرس ، عدم اعتماد به کیفیت خوب و مورد دلخواه ما به اتفاقات زندگی ،  در آینده است .

به عبارتی وقتی ما ترس داشته باشیم که اتفاقات آینده زندگی ما مورد دلخواهمان نباشد و احتمال آسیب دیدن ما وجود داشته باشد ، حالا چه از نظر روحی و 

چه جسمی ، آن لحظه است که ما دچار نگرانی شده ایم.

حال سوال این است : آیا ما صد درصد و با اطمینان کامل ، قرار است که اتفاقات آینده ، ( یک دقیقه ، یه ساعت ، یک روز ، یک ماه ، یک سال یا ده سال ) آینده

را تجربه کنیم؟ 

آیا از طرف خداوند مهربان ، به ما تضمین داده شده که قرار است روزها و سالهای آینده را به طور یقین شاهد باشیم؟

اگر شما چنین تضمینی دارید که هیچ ، طرف صحبتم شما نیستید.

طرف حرف من با کسانی است ، مثل خودم ، که هیچ تضمین و قراردادی در مورد اینکه دقیقا چند سال و چه مدت زمان دیگر قرار است در این دنیا به سر ببرند

است . بسیار خوب ، وقتی که ما نمی دانیم دقیقا" چه مدت زمان دیگری در قید حیات هستیم ، آیا سزاوار و عاقلانه است که در مورد اتفاقاتی که فقط در ذهن

و تصور خود ، خیال می کنیم ممکن است اتفاق بی افتد ، نگران باشیم و لحظه هایمان را به زهر ، آغشته نمائیم؟

مگر شما تلاش نمی کنید؟ مگر صبح از خواب بیدار نمی شوید و مشغول انجام کارهای روزمره  خود نمی شوید؟ 

مگر شما تلاش متعارف خودتان را در زندگی انجام نمی دهید؟ مگر به فکر آینده خود نیستید؟

قطعا هستید. به طور یقین در مورد آینده و کارهایی که قرار است انجام بدهید فکر می کنید و برنامه ریزی دارید. هدف دارید. آرزوهایی در سر دارید.

خوب همین کافی است . کائنات از شما همین را می خواهد. کائنات عالم ، از شما نگرانی نمی خواهد . استرس نمی خواهد. 

نگرانی و استرس شما هیچ کمکی به بهبود کیفیت اتفاقات آینده شما نمی کند که هیچ ، بلکه باعث میشود آنها خراب و ناکارآمد از آب در بیایند.

گذشته متعلق به شما نیست. سعی کنید این را باور کنید. شما هیچ دسترسی به گذشته خود ندارید. چون نمی توانید هیچ تغییری در آن صورت بدهید.

اما آینده متعلق به شماست  و در دستان شماست. زیرا ، شما هم اکنون برنامه ریزی می کنید و برای هدف ها و آرزوهایتان  نقشه می کشید . 

شما از امکانات و موقعیت فعلی خودتان ، استفاده می کنید و ساختمان هدف و آرزوهایتان در آینده را  بنا می نهید . 

همین لحظه ای که درحال مطالعه ی این نوشته ها هستید ، دقیقا" همین لحظه متعلق به شماست. به اتفاقات گذشته فکر نکنید.ممکن است در گذشته 

شما حوادث و اتفاقات غیر قشنگی را تجربه کرده باشید. یاد آوری آنها باعث میشود که لحظه ی حال حاضرتان ، با احساس منفی آلوده بشود. در گفتار قبل که 

با عنوان " توقف ممنوع ! عبور کنید ، به زبانی ساده اشاره شد که وقتی در مورد گذشته فکر می کنید ، مانند این است که با دستان آلوده به رنگ مشکی ،

درحال جابجایی و حمل چند سطل حاوی رنگ سفید باشید ، این احساس منفی که از فکرکردن به گذشته به شما دست می دهد ، باعث میشود که کیفیت

آرزوها و خواسته های شما تارو سیاه بشود. احساس نا امیدی به شما دست میدهد و تمام هدف ها و آرزوهایتان ، به یکباره در هم می ریزد.


احساس آرام

 

یکی از زیباترین خصوصیات کودکان ، فراموش کردن است . آنها براحتی می گذرند . آنها زود فراموش می کنند . 

در این گفتارکوتاه ، قصد داریم اشاره ای به این خصوصیت زیبا و مثبت کودکان نموده و آنرا به گونه ای در زندگی خودمان ، یعنی ما آدم بزرگ ها ، تعمیم دهیم.

بصورت مختصر ، توقف کردن روی موضوعات و مسائل پیش آمده ، دیقیقا" به معنای آن است که ما همچنان درحال تجربه ی آن اتفاق یا  مسئله هستیم.

کودکان سریع از آن موضوعی که موجب دلخوری آنها شده ، سریع عبور می کنند و به دنبال بازی و سرگرمی دیگری هستند.

آنها توقف نمی کنند. و با این کار ، در واقع از آن چالش عبور می نمایند و دیگر آن چالش و موضوع در زندگی آنها  وجود ندارد.آنها دیگر آنرا احساس نمی کنند.

.اما ما بزرگترها ، خواسته یا ناخواسته ، تجربیات تلخ و یا موضوعات ناهنجار را با خود حمل می کنیم. هر لحظه به یاد داریم. در ذهن خود نگهداری می کنیم.

هر لحظه و هر زمانی که فرصتی پیش می اید در مورد آن فکر می کنیم و مجددا" آنرا از اول باز کرده و مو به مو ، بررسی و اظهار نظر می کنیم.

وقتی ما موضوعی را به یاد نگه میداریم در واقع با خود آنرا حمل می کنیم . این به آن معنی است که ما همچنان در حال تکرار لحظه به لحظه ی آن اتفاق هستیم.

آن اتفاق ناگوار ، دیگر از زندگی ما بیرون نمی رود. ما با آن زندگی می کنیم.به نوعی آن اتفاق تمام اتفاقات خوب یا بد آینده زندگی ما میشود.

مثل این است که ما با دستان آلوده به رنگ مشکی ، شروع به برداشتن و حمل چند عدد سطل رنگ سفید می کنیم . تا زمانی که دستان ما از آن رنگ مشکی

، پاک نشده باشد ، به هر سطلی که دست بزنیم ، لکه ای از آن رنگ و نشانه ای از آن بر آن سطل های تمیز و سفید باقی خواهیم گذاشت.

تا زمانی که ما دستان خود را تمیز نکنیم ، همچنان باید شاهد کثیف و لکه دار شدن ، سطل و رنگ های سفید بعدی باشیم.

اتفاقات ناخوشایند ! هم چنین هستند. تصمیم بگیرید که همان لحظه فراموشش کنید. اشراف لحظه به لحظه به افکارتان داشته باشید.

بلافاصله با خودتان سخن بگویید: این موضوع ارزش ندارد که من سطل های سفید رنگی آینده را سیاه و لکه دار کنم.

همانجا آن سطل مشکی را زمین بگذارید. شما کارتان با آن سطل همانجا تمام شده است. دستهایتان را تمیز کنید و دوباره شروع به برداشتن سطل های 

سفید و رنگارنگ نمایید.

اینگونه از حمل و استفاده از رنگ های جدید لذت خواهید برد.

ممکن است هنوز بابت موضوعی عصبانی باشید . ازدست کسی دلخور باشید. گاهی آنچنان دلخور می شوید که دلتان نمی آید آن موضوع را فراموش کنید.

اما یک لحظه با خود بگویید: این شخص ! نظر شخصی خودش را ابراز کرد. اما من خودم میدانم که چه هستم و چگونه هستم. بگذار با نظرش راحت باشد.

و به این ترتیب به خاطر خودتان از آن موضوع عبور کنید و با آرامش و احساس آرام ، ادامه بدهید مسیر سبز زندگی اتان را.


احساس آرام

 

ضرب المثل  قدیمی ؛ زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد ؛ را حتما بارها و بارها شنیده اید.

این ضرب المثل قدیمی به زیبایی هرچه تمام  ،به تاثیر سخنان و  گفتار ما در زندگی و در نهایت در سرنوشت ما اشاره میکند.

سخنان و گفتار ما به نوعی دارای انرژی هستند. انرژی خاصی که طبق تعریف فیزیک ، از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود.

انرژی گفتاری ما که شامل کلماتی به ظاهر ساده هستند ،  تبدیل به معادل خود  ، اما در شکل و حالتی دیگر می شوند.

کسانی که عادت دارند مدام از کلمات و واژه های زیبا و مثبت و امید بخش استفاده کنند ، بصورت مستمر درحال تولید و ارسال  پیام های مثبت به ضمیرناخودآگاه خود  هستند.

ضمیرناخودآگاه  پیام های دریافتی  از طریق ضمیرخودآگاه و ارتعاشات فکری را بلافاصله  به کائنات  ارسال نمی کند ، بلکه ابتدا یک کپی از آن برای خود نگهداری کرده و سپس نسخه اصلی را  به کائنات  عالم اسال می کند. کائنات بدون واسطه ، پیام های ارسال شده همراه با احساس ! را دریافت و به معادل فیزیکی آن تبدیل و در سر راه آن شخص قرار می دهد.

این فرایند بسیار دقیق و پیچیده ،  با شکل گرفتن کیفیت اتفاقات زندگی هر شخصی در آینده  ، صورت واقعی به خودش می  گیرد.

بعضا"  آدمهایی را دیده اید که دائما"  از اتفاقات ناگوار و بد شانسی شکایت میکنند و می نالند. همیشه ناراحت هستند که چرا این همه حوادث ناگوار را تجربه می کنند و به زمین و زمان نفرین می فرستند.

اما واقعیت این است که آنها خودشان آن اتفاقات را برای خودشان سفارش  می دهند. با بکار بردن سخنان منفی و مایوس کننده  ، فرمان بوجود آمدن  پیشامدهای  ناگوار را به کائنات می دهند.

سخنان ما بصورت مستقیم وارد ضمیرناخودآگاه میشود. و از آنجا به شکل احساس ؛ به کائنات انتقال پیدا میکند.این یک قانون کاملا" هوشمند است.

در زمان های قدیم " سکوت " را به طلا تشبیه میکردند و سخن گفتن را به مفرغ ! تفاوت ارزش طلا و مفرغ هم کاملا مشخص است. 

معنی این ضرب المثل این است که وقتی کسی سکوت اختیار می کند و جمله ای به زبان نمی آورد در واقع حداقل ،  پیغامی منفی ،  به ضمیرناخودآگاه خود ارسال نمی کند. 

اما اگر شروع به سخن گفتن کند و مراقب آنچه به زبان می آورد نباشد قطعا" تاوان سنگینی ،  بابت آن سخنان و گفتارش خواهد داد.

اگر بخواهیم بصورت ساده سرنوشت را تعریف کنیم باید بگوییم که سرنوشت تشکیل شده است از اتفاقات لحظه به لحظه ای که در آینده ما شاهد آنها خواهیم بود.

این اتفاقات میتوانند خوب یا  بد  باشند  و خوب و  بد بودن آنها  بستگی به  این دارد  که  هم  اکنون ما چگونه از زبان خود استفاده میکنیم.

اگر میتوانید سخنان  مثبت و امید بخش و خوشحال کننده به زبان بیاورید که هیچ  ،  اگر نمیتوانید لطفا"  سکوت اختیار کنید . چون ضمیرناخودآگاه هر لحظه  آماده است تا سخنان ما را به شکل احساس

به کائنات ارسال کند و کائنات بدون هیچ گونه ملاحظه ای ُ اتفاقاتی را برای ما در آینده  رقم  می زند  که معادل  سخنان گفته شده توسط ماست.

برای اینکه راه حلی ساده هم برای این موضوع ارائه شده باشد باید بگوییم که : 

سعی کنید قبل از اینکه مطلبی یا حرفی را به زبان بیاورید چند لحظه درمورد آن فکرکنید و با سرعت پیامدهای آنرا بررسی کنید.اگر فکر میکنید که ممکن است با گفتن آن سخنان  ،  کسی را خواهید رنجاند یا

باعث اختلاف بین دو نفر میشوید یا اینکه باعث میشوید احساس  دیگران و خودتان خراب بشود  از به زبان آوردن آن خودداری کنید.

قبل از بیان هر حرفی  با خود بگویید آیا لزومی دارد که من این جملات را بیان کنم؟

آیا ضرورتی در ایجاد این بحث وجود دارد؟ 

بعداز مدتی تمرین خواهید توانست بر سخنان و گفتار خود مدیریت داشته باشید و فقط زمانی لب به سخن بگشایید که بتوانید حرفهایی زیبا و امید بخش بیان کنید.

در گفتار آینده ، اشاره ای به موضوع " چرا شما نباید بی مورد نگران آینده باشید " نگارش میشود.


احساس آرام

 

چگونه یک روز خوب و مورد دلخواهمان را تجربه  کنیم؟

 

ابتدا یک دفترچه یاداشت و یک خودکار مشکی و یک خودکار آبی ، تهیه کنید.

هر روز صبح بعد از بیدار شدن ازخواب و انجام کارهای معمول خود ، قبل از شروع به کار روزانه ی خود ، دفترچه و یکی از خودکارها ( مثلا خودکار مشکی ) را 

بردارید و متنی را که در ادامه نوشته میشود را با دقت و تمرکز روی کاغذ بیاورید .

روز دوم از خودکار آبی استفاده کنید و روز سوم دوباره از خودکار مشکی . دلیل این کار را در آخر همین مطلب ارائه خواهیم نمود.

 

به عنوان مثال :

 

     .


احساس آرام

خوشبختی چیست و خوش بخت چه کسی است ؟

   خوشبختی ، یک احساس است . احساس آرام و مثبت که آدم از داشتن آن لذت می برد و شاد است .

هرکسی که بتواند ، لحظه های زندگی خود را ، با وجود هر آنچه که هم اکنون در اختیار دارد و هر کجا که هست ،  به  شکلی شاد و با رضایت ، سپری نماید ، این شخص خوشبخت

است.

   متاسفانه ما آدمها خوشبختی را گره زده ایم . 

خوشبختی خود را ، به پول ، ثروت ، خانه ، اتومبیل ، مقام و رتبه ، غرور ، زیبایی ظاهری ، تناسب اندام دلخواه ، طلا و جواهرات ، لباس های شیک و خاص ! 

مورد توجه بودن ، و صدها مورد دیگر که خودتان بهتر از من میدانید و هم اکنون از خیلی از آنها از ذهن شما عبور میکند ، گره زده ایم.

احساس آرام و مثبت و شاد بودن و لذت بردن از زندگی را ، به تمام آن مواردی که در بالا اشاره شد گره زده ایم و اجازه نمی دهیم که این خوشبختی ، در هر

کجا و هر زمان ، کنارمان باشد. ما مدت هاست که با خوشبختی قهر کرده ایم.

  باور کنید اصلا منظورم این نیست که پول و ثروت و اتومبیل و مقام و این چیزها خوب نیست و ما نباید در پی آنها باشیم. اتفاقا" تمام آنها خوب هم هستند

و ما باید بصورت هدفمند ، همواره در راه رسیدن به بهترین ها تلاش کنیم ، اما موضوع نگران کننده این است که وقتی ما ،  در شرایط کنونی ، موارد اشاره 

شده در بالا را نداریم ، فکر می کنیم که دیگر دنیا به آخر رسیده و ما بدبخت ترین آدم روی زمین هستیم. این احساس منفی و بدبخت بودن ، بخاطر این است 

که آدمها معمولا" خود را با کسانی که در اطرافشان هستند مقایسه می کنند. 

ما گاهی ، زحمت و تلاش و برنامه ریزی افرادی که هم اکنون از موقعیت و امکانات عالی برخوردار هستند ، که در جهت رسیدن به این موارد ، از گذشته ی دور

شروع کرده اند تا به اینجا رسیده اند را فراموش می کنیم. ما آدمها گاهی فقط ظاهر بین می شویم. دیگران هرچه که دارند ، نتیجه ی تلاش و برنامه ریزی و 

پشتکاری بوده که از گذشته به خرج داده اند تا به الان رسیده اند. 

شما ، همین الان ، بصورت خصوصی و در درون خود ، نگاهی گذرا به گذشته ی خود بی اندازید. به پنج یا ده سال قبل برگردید. با وجدان خودتان خلوت کنید 

و ببینید که در گذشته چقدر برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهایتان ، و تمامی آنچه که هم اکنون در اختیار دیگران است و برای شما یک رویا، محسوب میشود

 ، تلاش کرده اید؟

ضرب المثل قدیمی ، نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود ، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد ، همین جا مصداق عینی پیدا میکند.

خیلی ساده ، بجای اینکه به داشته های دیگران نگاه کنیم و دائما" افسرده بشویم ، باید روی کارهایی که انجام می دهیم تمرکز کنیم.

نگاه کائنات به ما آدمها ، نگاه متفاوت و خاصی است. کائنات فقط و فقط با احساس ما آدمها ارتباط برقرار می کند. کائنات توجهی به این موضوع ندارد که شما

هم اکنون در کجا و چگونه کار میکنید. چقدر حقوق و دریافتی دارید. کجا زندگی میکنید. چقدر ثروت و دارایی دارید. با چه افرادی در ارتباط هستید. 

کائنات فقط با احساس شما کار دارد. اگر شما درهر شرایط و هرکجا که باشید ، احساس آرام و مثبت و خوبی داشته باشید بصورتی که شما درحال حاضر 

احساس رضایت و خرسندی کنید ، یقین بدانید که ارتباط با کائنات را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانیده اید.

.


احساس آرام

آیا میدانیدکه شما در مغز خودتان ، بزرگترین کارخانه تولید فکر و احساس را دارید؟

شما در هر لحظه ، با یادآوری موضوعی در ذهن خود و تجزیه و تحلیل آن ،  و یا دیدن و شنیدن و حرف زدن در مورد موضوعی خاص ، در واقع درحال تولید فکرو احساس و ارسال آن به کائنات عالم هستی می باشید.

ما آدمها بدون اینکه خودمان متوجه باشیم در هر لحظه درحال تولید فکر  و احساس هستیم. افکار  واحساساتی که به کائنات ارسال می کنیم در اصل ، کیفیت اتفاقات زندگی را در آینده برای ما رقم می زنند.

بعضی ها همیشه اتفاقات ناگوار و ناخوشایندی را در طول روز و شب  تجربه میکنند. همیشه درحال ناله و شکایت هستنید. مثل اینکه تمام مسائل دنیا ، آفریده شده اند تا او را اذیت و آزار نمایند.

در مقابل ، کسانی هم هستند که هر روز و شبشان از روز و شب قبل بهتر و قشنگ تر تکرار میشود. گویا آنها همیشه شانس دارند و اتفاقات خوب را یکی پس از دیگری تجربه میکنند.

اتفاقات خوب و بد ،  در زندگی ما آدمها منتظر سفارش ما هستند. اتفاقات خوب و بد  زندگی هرکسی ، منتظر دعوت آن شخص است.

این اتفاقات خوب و یا بد ، بدون دعوت ، هرگز وارد حریم خصوصی کسی نمیشوند. آنها خیلی مودب بوده  و بدون دعوت ما ، حضور پیدا نمیکنند.

اما این اتفاقات ، چگونه از طرف ما دعوت میشوند؟

.


احساس آرام

 

چگونه یک روز خوب و مورد دلخواهمان را تجربه  کنیم؟

 

ابتدا یک دفترچه یاداشت و یک خودکار قرمز و یک خودکار آبی ، تهیه کنید.

هر روز صبح بعد از بیدار شدن ازخواب و انجام کارهای معمول خود ، قبل از شروع به کار روزانه ی خود ، دفترچه و یکی از خودکارها را (مثلا" خودکار قرمز)

بردارید و متنی را که در ادامه نوشته میشود ، با دقت و تمرکز روی کاغذ بیاورید .

روز دوم از خودکار آبی استفاده کنید و روز سوم دوباره از خودکار قرمز . دلیل این کار را در آخر همین مطلب ارائه خواهیم نمود.

 

به عنوان مثال :

 

     .


احساس آرام

 

شما از زمانی که متولد می شوید ، از طریق گوش هایتان ، کلمات و واژه هایی را دریافت میکنید. از طرف پدرو مادر و برادر و خواهر و معلم ها و دوستانتان و خیلی های دیگر که نیاز به نام بردن آنها نیست. بایگانی ذهن شما مملو از کلمات و واژه های مختلف است . کلمات و واژه هایی که هرکدام معنی و مفهوم خاصی برای شما دارند. 

هرکدام از ما آدمها ، برداشتی متفاوت از معنی واژه ها و کلمات و اصطلاحات داریم. با اینکه هر  واژه  یک معنی ثابت و کلی دارد اما برداشت و استنباط هرکدام از ما ممکن است با دیگری تفاوت داشته باشد. همانگونه که اشاره شد شما از بدو تولد شروع به آموختن میکنید. آموختن و به خاطر سپردن . بسیار مهم است که کودک از ابتدا چگونه با واژه ها آشنا شود. بیان کلمات و  واژه ها ، و تفسیر و توضیح معانی آنها برای کودک ، بسیار مهم است زیرا که این معانی در ذهن کودک ، بایگانی میشود و قرار است در آینده و سنین بالاتر ، از این معانی برداشت های خاصی بکند که ممکن است مسیر زندگی اش را تغییر بدهد.

گاهی اوقات ممکن است ما کلمات و واژه هایی را به کار ببریم و موجب دلخوری و رنجش خاطر کسی بشویم ، سپس به طرف مقابل بگوییم  که ما اصلا" منظور و قصدمان از بیان آن  واژه و مطلب ، آن چیزی نبوده که شما برداشت کرده اید. 

به  واقع ممکن است چنین باشد. شما منظوری ندارید و قصد ناراحت کردن طرف مقابلتان را ندارید  اما ، ایشان برداشت خاص خود را دارد و این همان برداشت و استنباطی است که ایشان از دوران کودکی و سنین پایین تر با آن آشنا شده است. وقتی معنی کلمه و واژه ای را به وی گفته اند ، به همراه آن توضیحی در مورد آن داده اند که برای این شخص برداشتی با این مضمون ایجاد نموده است. 

دانشمندان تکنولژی فکر،  تاکید میکنند که ما آدمها باید به شدت  مراقب آنچه که می شنویم باشیم. ما اجازه  نداریم هر واژه  و اصطلاح و جمله ای را از هرکسی بشنویم. تاثیر کلمات و واژه ها ممکن است به ظاهر آنقدر حائز اهمیت به نظر نرسد اما اهمیت این موضوع زمانی روشن میشود که ما بدانیم ، این کلمات و واژه ها ، در پس خود ، معانی و برداشت هایی خاص برای ما دارد. 

همانگونه که قبلا" هم گفته شد ، ما هر پیامی را که از طریق ضمیرخودآگاه ( حواس پنجگانه ) و ارتعاشات فکری ، دریافت میکنیم ، بلافاصله  به ضمیرناخودآگاه خود انتقال می دهیم  . ضمیرناخودآگاه ، یک کپی از آن پیام را که ممکن است یک فایل صوتی یا یک تصویر عکس یا  یک کلیپ ویدیویی باشد ، در خود ذخیره کرده و بایگانی میکند و نسخه اصلی را برای کائنات و به جهت اجرایی شدن ،  ارسال میکند. 

پس ضمیرناخودآگاه ما بزرگترین بایگانی فایل های صوتی و تصویری دنیا را در اختیار دارد

ادامه .


احساس آرام

در اینکه هرکدام از ما آدمها منحصر به فرد هستیم هیچ شکی نیست . در اینکه هرکدام از ما نیرو و قدرت های استثنایی در وجودمان نهفته است ، هیچ تردیدی وجود ندارد ، اما گاهی ما آدمها این نکته را فراموش می کنیم و خود را در معرض مقایسه با دیگران قرار میدهیم. 

بلایی که سر آدمی ، هنگام مقایسه کردن خود با دیگران می آید ، گاهی غیر قابل جبران است. 

بطور یقین هرکدام از ما ، دارای استعداد ها و توانایی ها و امتیازاتی هستیم. دیگران هم همینطور. آنها هم دارای امتیازات و توانایی هایی منحصر به فرد هستند. اما موضوع نگران کننده این است که اکثر مواقع ما خودمان را با دیگران مقایسه کرده و به کلی تمام توانایی ها و استعدادهایمان را نادیده میگیریم.

این خاصیت قیاس است. وقتی خودتان را با کسی مقایسه میکنید ، آنگاه تمام توانایی ها و استعدادهای شما پنهان میشوند.

تمام ما آدمها ، در بعضی موارد و موضوعات باهم اشتراک داریم. مثلا راه رفتن ، دیدن ، حرف زدن ، تحصیل کردن ، کار کردن ، ورزش کردن ، و خیلی چیزهای دیگر.

با وجود این ، گاهی اوقات انگار ما دلمان نمیخواهد این امتیازات را در دیگران برجسته تر ببینیم. یا اینکه دلمان میخواهد از دیگران یک سرو گردن بالاتر باشیم. 

هروقت این احساس ، تمایل به بالاتر بودن ازدیگران در ما ، ایجاد بشود ، دقیقا" همان وقت است که مقایسه ی ذهنی ما با دیگران بوجود آمده است. یعنی مقایسه کردن خود با دیگران ، زمینه این تفکر را فراهم میکند که چرا دیگران از من سرتر هستند. تفکر مقایسه کردن خود با دیگران ، شرایطی را ایجاد میکند که ما فقط نقاط قوت دیگران را ببینیم . در مقابل در خودمان فقط ضعف و ناتوانی خواهیم دید. 

مقایسه کردن خود با دیگران ، موجب میشود که تمام توانایی هایی ما فاکتور گرفته شود و ما دیگر از داشته هایمان لذت نبریم . فقط چیزهایی را خواهیم دید که در دیگران وجود دارد و در ما نیست. این بزرگ نمایی داشته های دیگران زمانی ایجاد میشودکه ما دیگر داشته های خودمان را نمی بینیم.

ادامه.


احساس آرام

 

وقتی سخن از جادو و جادوگر به میان می آید ، ناخودآگاه به یاد جادوگران داستان ها و فیلم هایی که دیده اید خواهید افتاد و کارهای خارق العاده ای که ، از عهده انجام همه بر نمی آمد و آنها با آن عصا یا جاروی معروفشان انجام می داند.

علت متمایز شدن جادوگر ، از افراد دیگر در ذهن شما ، کارهای خارق العاده ای است که انجام می دهد. کارهایی که به ظاهر از حیطه  قدرت معمولی ما آدمها خارج است . یک قدرت مافوق  بشری که میتواند کارهایی که حتی ما قادر به تصور کردنشان نیستیم  را به انجام برسانند. یا  کارهای بسیار سختی که ممکن است برای ما بسیار طاقت فرسا باشد براحتی و مثل،  آب خوردن ، انجام بدهند. لذت و هیجان کار یک  جادوگر هم  دقیقا" در همین است که ما را دچار نوعی ترس و دلهره و شوک خفیف و به یک تعجب خیلی جدی وا میدارد.

کار جادوگر در واقع غیر معمول و غیر معقول به نظر می رسد . به همین خاطر تعجب ما را ایجاد میکند. کاری که به نظر با عقل سلیم ، مغایرت دارد. 

سالیان سال بود که آدمها نمی دانستند که هرکدام از آنها خودشان یک جادوگر هستند و یک عصای جادویی دارند. سالیان سال طول کشید تا بشر بتواند به این درک و باور برسد که خودش هم میتواند جادو  کند. میتواند اتفاق و حوادث زندگی خود را به هر شکلی که دوست دارد ، بوجود بیاورد. 

انسان موجود بسیار پیچیده ای است . قدرت های خاص و خارق العاده ای در او وجود دارد. دانشمندان به مقدار خیلی کمی ، توانسته اند به این نیروها دسترسی پیدا کنند و آنها را مورد بررسی قرار بدهند و در نهایت دراختیار همگان قرار بدهند.

اما این توانایی ها آنقدر گسترده و پیچیده هستند که براحتی نمیتوان آنها را درک کرد و در زندگی خود بکار برد. هرچند دانشمندان تکنولوژی فکر و علوم متافیزیک ، همواره تلاش کرده اند تا این مطلب را به گونه ای ساده و قابل فهم به همه انتقال بدهند اما باز هم خیلی ها از درک آن عاجز و ناتوان مانده اند. 

و دلیل این حرف هم ، زندگی و نوع ارتباط گاها" ناهماهنگ و غلط و غیر منطقی ، بین بعضی از آدمهاست. 

بطور کلی ما به سه گونه به اطرافیان خود نگاه میکنیم. 

اول  : نگاه ما به خدا است .

دوم : نگاه ما به خودمان است . 

سوم : نگاه ما به کائنات عالم می باشد.

به عبارتی تمام اتفاقات زندگی ما آدمها در این سه نگاه خلاصه شده است. 

نگاه ما به خدا ، همواره باید  نگاهی توام با درخواست باشد . خدای مهربان بینهایت بخشنده است. او منبع تمام دارائی ها ، خوبی ها و ثروت است . 

اکثر اوقات ما به خداوند به عنوان ، فقط یک آفریننده و  ناظر نگاه میکنیم. درحالی که خداوند مهربان خود بارها فرموده است که از من بخواهید تا من به شما بدهم. گویی خداوند دوست دارد که ما آدمها دائما" در قالب جملات و سخنان ، از او تقاضا کنیم و خواسته هایمان را عنوان نمائیم. 

جملاتی که در قالب دعا ، به کار می بریم ، از اهمیت خاصی برخوردار هستند. علت مقدس بودن دعا در آن است که همواره از عبارات و  واژه های زیبا و مثبت در آنها استفاده میشود. به عبارتی ، مثبت بودن ، مقدس شمرده میشود. هر چیز مقدسی هم در محضر خداوند قابل ارزش و اهمیت است . 

دلیل مقدس بودن دعا ، نوع و شکل واژه ها و کلماتی است که در آنها بکار میرود. هر کلمه و جمله ای ، دارای قدرتی است. دارای تاثیری بخصوص است .

کلمات ، نیرو و انرژی خاصی دارند. از جایگاه خاصی برخوردار می باشند. در دعا،  هر کلمه ، مسیر و هدفی خاص را دنبال می کند. 

در هنگام بیان کلمات در هنگام دعا ، ارتباطی خاص بین این کلمات و کائنات و  خداوند برقرار میشود. 

اما آیا فقط هنگام دعا کردن این قدرت جادویی به کلمات داده میشود؟ قطعا" اینطور نیست. خداوند همیشه حضور دارد. درحالی که ما فقط به خداوند به عنوان آفریننده مهربان و یک ناظر نگاه میکنیم ، خود خداوند ، خود را شریک ما میداند و همواره در کنار ماست.

ادامه .



احساس آرام

 

آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که، در هنگام بحث و گفتگو با دیگران ،به شدت سعی میکنید که حتما" نظر و عقیده خود را به اثبات برسانید؟

و تا زمانی که نظرتان را به کرسی ننشانده اید دست از تلاش بر نمی دارید؟

میخواهم بگویم که یکی از مهمترین عواملی که احساس آرام شما را از بین می برد و آرامش را از شما سلب می کند ، این تلاش بی مورد است که  گاهی همه ما ناخودآگاه یا آگاهانه به آن دست می زنیم.

اگر آرامش برایتان مهم است ، سعی کنید اولا" وارد هیچ بحث و گفتگویی که نتیجه ای  ندارد نشوید ،مخصوصا" اگر بدانید که آخرش به ناراحتی و دلخوری منجر میشود.

گاهی ما تلاش میکنیم به طرف  مقابلمان بفهمانیم که، درحال اشتباه کردن است . ابتدا چند بار نظر خود را مطرح می کنیم ،از راه های مختلف وارد میشویم و گاهی با کنایه و مستقیم حرف می زنیم  و وقتی می بینیم که طرف مقابلمان قصد قبول کردن آنرا ندارد ، آنگاه با شدت و حرارت بیشتری سعی در قبولاندن آن مطلب و موضوع را داریم.

شما ممکن است ، منظورتان،  روشن کردن طرف مقابلتان باشد و سعی کنید به او بفهمانید که درحال اشتباه کردن است. اما طرف مقابل شما در این وضعیت ، یعنی زمانی که درحال مجادله و بحث هستید و شما را در جایگاه مقابل خود می بیند و  به نوعی  شما را حریف خود می پندارد ، اصلا" همچین تفکر و عقیده ای ندارد . اصلا" فکر نمی کند که شما میخواهید او را آگاه  نمائید ، چون رفتار و نوع گفتار شما هم آنگونه نیست که ، چنین تصوری را برایش القاء نماید . پس نه تنها شما در این نظر خود موفق نمی شوید ، بلکه باعث دلخوری طرف مقابلتان هم میشوید و باعث میشود از گفتگوی با شما یک تجربه تلخ و ناخوشایند به یادش بماند.

ما ،همیشه ، نه آموزگار هستیم و نه معلم و نه استاد دانشگاه ، و دیگران هم احیانا" شاگران کلاس ما نیستند ، که ملزم باشیم حتما" و لزوما" مطلبی که به نظرمان درست می رسد به ایشان بفهمانیم و مجبورش کنیم که آنرا قبول کند و به حافظه خود بسپارد. ما این اجازه را نداریم که سعی در القاء کردن مطالب مورد نظرمان به دیگران را داشته باشیم. ما فقط اجازه داریم نظرمان را ابراز نمائیم. اگر پذیرفته شد که هیچ و اگر هم نشد ، دلخوری و ناراحتی و ادامه بحث و ایجاد جدل ، غیر عقلانی به نظر خواهد رسید.

همانگونه که ما هنگام گفتگو و بحث با دیگران ، همواره و معمولا" خود را محق و حق به جانب می دانیم ، دقیقا" دیگران هم همین حس را دارند. دیگران هم دوست دارند که نظرشان مورد قبول واقع بشود. دیگران و ما دوست نداریم که نظرمان براحتی  مردود اعلام بشود . دوست داریم مورد تائید واقع بشویم.

آدمها همواره نگران و ترس از ضعیف و ناتوان شدن دارند. انسان همواره از پیری می ترسیده و وقتی پای سن و سال به میان می آید ، چه زن و چه مرد ، نگرانی و استرس به سراغشان می آید. هیچ زن و مردی دوست ندارد سنش بالا برده بشود. حتی وقتی زن یا مردی به سنین بالای شصت سال رسیده اند هم ، اصلا" دوست ندارند در مورد سن آنها گفتگو بشود. آدمها دوست ندارند افزایش سن آنها در معرض دید و کانون توجه باشد، زیرا افزایش سن را با ناتوانی و ضعف همراه می دانند. 

در سنین بالاتر، ضعف حافظه و آلزایمر و ناتوانی جسمی و افسردگی و استرس و تنهایی و خیلی چیزهای دیگر که گاهی گریبانگیر خیلی از افراد سالخورده می شود باعث شده تا معمولا" از پیری بترسیم. درحالی که اگر پیری و کهنسالی ، درست مدیریت شود ، قطعا" دورانی بسیار ارزشمند و مفید میتواند باشد مانند دوران میانسالی و یا حتی جوانی . 

ادامه.


احساس آرام

یکی از مهمترین عواملی که باعث شکست و ناکامی ما آدمها در زندگی و نرسیدن یا دیر رسیدن به خواسته هایمان میشود ، همان ترس و نگرانی از دریافت نوع نتیجه است. گاهی این نگرانی و دلهره ، آنقدر زیاد میشود که ما حتی موضوع اصلی را فراموش میکنیم و فقط درگیر آن استرس بوجود آمده و ترس از گرفتن نوع نتیجه می شویم.

اما براستی برای چه نوع نتیجه دریافتی باید این همه مهم باشد و در ما ایجاد ترس و نگرانی بنماید تا جایی که ممکن است بکلی وضعیت روحی و جسمانی ما را به مخاطره بی اندازد؟

پاسخ این سوال را باید در درون خودمان جستجو کنیم. ما آدمها بعد از انجام کارهایمان ، انتظار دریافت پاداش داریم. هرکسی در هر جا و مکان و هر موقعیتی که هست ، انتظار دارد بهترین نتیجه را از انجام کارهایش دریافت کند. زیرا بهترین نتیجه ، همراه با پاداش قابل قبول است. 

مثلا" من تلاش میکنم وبسایت احساس آرام را به خوبی مدیریت کنم تا بتواند با بازدید مناسب و خوب ، رتبه ی بهتری از نظر گوگل و یا الکسارنک  بدست بیاورد. 

بالا رفتن بازدید وبسایت احساس آرام ، و بدست آوردن رتبه جهانی و کشوری  مناسب ، و در ادامه ارزشمند تر شدن این وبسایت ، پاداشی است که من در انتظارش هستم.

این یک طرف سکه است. سمت دیگر سکه میتواند آن باشد که من به عنوان یک نویسنده ، مطالبی را که به نظرم خوب و شاید قابل استفاده برای بعضی ها باشد ، را در هر فرصت مناسبی ، در وبسایت احساس آرام قرار میدهم تا دیگران هم ، به نوعی از افکار و داشته های ذهنی من با خبر بشوند.همانطور که مطالب دیگران میتواند برای من مفید باشد و من میخوانم، شاید مطالب من هم برای کسانی ، مفید واقع بشود. 

خوب اگر این تصور  وجود داشته باشد، دیگر من ترس و  نگرانی بابت اینکه ، وبسایت احساس آرام بازدید قابل قبول و رتبه ی کشوری یا جهانی خوبی داشته باشد یا نداشته باشد رانخواهم داشت.

اگر هدف من از نوشتن ، خدمت باشد ، دیگر نگرانی و ترس وجود نخواهد داشت. زیرا خدمت به دیگران ، آنقدر ارزشمند است و از قدرت  معنوی بالایی برخورددار است که اجازه نمی دهد هیچ ترس و دلهره و هیچ نیروی منفی در پیرامون خود حضور داشته باشد. زیرا خدمت به دیگران موجب میشود که ما از نیروهای مثبت دیگران هم بهره  مند بشویم.

با این مقدمه ای که ذکر شد کمی هم در مورد خود ترس و دلهره و نگرانی از بدست آوردن نتیجه ، صحبت میکنیم.


احساس آرام

افکار و رفتار ما ، موجب میشود که دیگران نسبت به آن، رفتاری مناسب با ما داشته باشند.در حقیقت ما نتیجه  رفتار و افکار خودمان را در عکس العمل دیگران مشاهده میکنیم. گاهی اوقات از بابت رفتار دیگران دلخور  می شویم و گله مند از اینکه چرا باید چنین رفتار ناجوانمردانه ای را با ما داشته باشند. درحالی که اگر به عمق مطلب پی ببریم می فهمیم که دیگران دقیقا" همان رفتاری را با ما میکنند که ما خودمان با آنها داشته ایم. شاید بگویید که اصلا" این صحیح  نیست . خیلی ازمواقع ما رفتاری بد و ناپسند نداشته ایم  ، اما عکس العمل ناپسندی مشاهده کرده ایم. گویا طرف مقابل با ما کینه و  خصومت داشته است.

در حقیقت چنین چیزی  امکان ندارد. حتی اگر کسی با شما خصومت  شخصی هم پیدا کند ، این نتیجه رفتار و افکار گذشته شماست. که الان به این شکل در آمده است. دیگران دوست ندارند حریمشان شکسته شود. دیگران دلشان نمی خواهد که حق وحقوقشان پایمال بشود. اما گاهی اوقات خواسته یا ناخواسته ، خود موجب میشوند تا حق و حقوق دیگران به گونه ای حتی گاهی ناملموس ، پایمال بشود. 

عکس العمل دیگران ، ممکن است دقیقا" شکل همان رفتاری که ما با آنها داشته ایم نباشد. اما ماهیت رفتار دیگران باما،  دقیقا" همان است که قبلا" خود ما در مورد ایشان انجام داده ایم.

افکار و باورهای ما ، که بصورت نوعی رفتار ، در اعمال ما مشاهده میشود ، همیشه یک تعریف خاص ، برای اطرافیانمان ندارد. رفتار ما در هر زمانی ، با نوع احساس خاصی که ضمیمه رفتارمان است ، تعریفی خاص دارد. 

دیگران نسبت به رفتار ما عکس العمل نشان میدهند. رفتار مثبت و خوب که ناشی از حس حمایت و دلسوزی و مهربانی است ، عکس العملی شبیه آن در طرف مقابل ما ایجاد میکند و برعکس افکار و رفتار خصمانه و ضربه زننده، عکس العملی مشابه آن در طرف مقابلمان ایجاد کرده و در نهایت موجب دلخوری  ما میشود.

گاهی اوقات شما ممکن است اصلا" منظور و قصدتان اذیت کردن و یا ضربه زدن به طرف مقابلتان نباشد، اما در طرف مقابل ، تعریفی همراه اذیت و ضربه زدن ، ایجاد کند. در اینجاست که شما ممکن است بخاطر عکس العمل طرف مقابل غافل گیر بشوید.

دیگران نقاط ضعف خاصی دارند. گاهی ما ناخواسته به نقاط ضعف آنها ضربه وارد میکنیم. آنها را در شرایط سختی قرار میدهیم. دراین هنگام اگر ما یک طرفه به قاضی برویم و فقط حق و حقوق خودمان را ببینیم  قطعا" از حال و روز و موقعیت طرف مقابلمان بی خبر خواهیم بود . 

وقتی شما با کف دستتان به یک تک سنگ ضربه وارد کنید ، به اندازه همان ضربه وارد شده ، به دست شما ضربه وارد میشود و احساس درد خواهید کرد. حال این ضربه هرچقدر شدیدتر باشد ، شما درد بیشتری در دست خود احساس می کنید. 

عکس العمل دیگران هم نسبت به رفتار ما این چنین است. دیگران نسبت به رفتار ما عکس العمل نشان میدهند.

به عنوان مثال ، راننده ای که با اتومبیل معیوبی که چراغ راهنمایش خراب است ،  حرکت میکند ، ممکن است توسط پلیس راهنمایی و رانندگی ، جریمه ای سنگین بشود.جریمه ای که به ظاهر اصلا" با میزان هزینه ای که درست کردن آن چراغ راهنما ، نیاز دارد ، همخوانی نداشته باشد. 

اما واقعیت ماجرا این است که ، تعریفی که خرابی یک چراغ راهنما برای افسر راهنمایی و رانندگی دارد ، با تعریف ما کاملا" متفاوت است. یک افسر راهنمایی و رانندگی ، طبق تعریف قوانین راهنمایی و رانندگی میداند که ، خراب بودن چراغ راهنما میتواند باعث تصادف های شدید و بروز خسارت های جبران ناپذیری بشود ، لذا جریمه ای که اعمال میکند ، به گونه ای است که میزان اهمیت معیبوب بودن اتومبیل را گوشزد میکند. راننده قطعا" ممکن است بشدت ناراحت و دلخور بشود و بگوید این کمال بی انصافی است که بخاطر یک لامپ کوچک  سوخته ی یک چراغ راهنما، جریمه ای به این سنگینی را به من  تحمیل کنند ، اما واقعیت امر این است که نبودن آن چراغ راهنما ، ممکن است خصوصا" در هنگام شب ، هنگام گردش به چپ یا راست ، باعث تصادف شده و حتی جان خود راننده ودیگران را به خطر بی اندازد. 

وزن و اندازه عکس العمل دیگران نسبت به ما ، دقیقا" هم وزن و اندازه ، رفتار خود ماست. ما تاوان رفتار خودمان را میدهیم. دلخوری معنا ندارد. دیگران آینه ما هستند. افکار و رفتار خوب و مثبت ، درست و منطقی ، عکس العملی منطقی و خوب به همراه  دارد. همیشه دیگران را نباید مقصر قلمداد نمود. 

مثالی دیگر: 

راننده اتوبوس مسافر بری ، که در هنگام شب به خواب میرود و موجب صدمه دیدن ده ها تن مسافر میشود ، باید در انتظار مجازات سختی باشد. در نگاه اول ، میتوان گفت ، مگر خوابیدن جرم است . آیا یک لحظه خوابیدن ، میتواند  این همه مجازات سنگینی در پی داشته باشد؟ آیا این بی انصافی نیست؟

همانطور که ملاحظه میکنید ، نفس عمل انجام شده در رفتار ما آدمها ، ممکن است اصلا" بد و ناپسند به نظر نیاید ، اما وقتی در شرایط خاصی و در محیط خاصی ، و از همه مهمتر با احساس خاصی ، انجام می پذیرد ، آنگاه دیگر معنا و تعریف خاصی هم پیدا میکند.

راننده اتوبوس مسافربری، با خوابیدن در پشت فرمان اتوبوس ، موجب میشود تا جان ده ها نفر انسان به خطر بی افتد. آیا این راننده خاطی میتواند انتظار گذشت و بخشش داشته باشد؟ رفتار این راننده ، موجب میشود تا عکس العملی متناسب با آن را تحمل نماید.

اکثر اوقات ما با رفتارمان به دیگران ، به نوعی صدمه و ضربه وارد میکنیم. اما همیشه هم دیگران را مقصر میدانیم. همیشه فکر میکنیم حق به جانب ماست. ناراحتی ودلخوری دیگران را ناشی از بی اعتمادی و عدم محبت و دوستی آنها نسبت به خودمان میدانیم. و با این تصور و باور ، ما هم دلخور و دلگیر میشویم و یک قهر طولانی یا کوتاه مدت را شاهد خواهیم بود. 

باید مراقب باشیم که ما با افکار و سخنان و رفتارمان به دیگران صدمه نزنیم. ما خودمان باعث میشویم که دیگران اعتمادشان به ما از دست برود. ما خودمان باعث میشویم که دیگران از ما دور بشوند. دلخوری و قهر بوجود بیاید. حریم دیگران را رعایت کنید. با رفتارتان به آنها صدمه نزنید تا عکس العمل نا زیبایی را از آنها شاهد نباشید. گاهی اوقات رفتار به ظاهر بی اهمیت ما ، ممکن است برای دیگران ، وضعیت آشفته و غیر قابل جبرانی را ایجاد نماید.گاهی اوقات ممکن است ما اصلا" باور نکنیم که این رفتار به ظاهر ساده ی ما، چقدر میتواند برای دیگری ضرر ایجاد نماید.

قبل از اینکه بخواهید تصمیمی بگیرید ، با خودتان بگویید اگر من این کار را انجام بدهم ، طرف مقابل من ، در چه شرایطی قرار خواهد گرفت؟ آیا متحمل ضررو زیان میشود یا اینکه صدمه ای به او نمی رسد؟ آیا دوست دارد که این اتفاق تکرار بشود یا اینکه از پیش آمد چنین اتفاقاتی شدیدا" دلخورمیشود؟ 

به یادداشته باشید که ، اهمیت نتیجه رفتار ما ، ممکن است صدو هشتاد درجه با میزان اهمیت و برداشتی که طرف مقابلمان دارد ، تفاوت داشته باشد. پس ملاک را نباید برداشت و استنباط خودمان بدانیم.

در ذهن خودتان  ، دو نفر را مجسم کنید که روبروی هم ایستاده اند و عدد هفت فارسی ، بین  آنها قرار دارد. یکی از آنها آن عدد را هفت میخواند و دیگری آن عدد را هشت میخواند . براستی کدامیک از آنها درست میگویند و حق به جانبش است؟ 

همانطور که ملاحظه میکنید هردو درست میگویند و هر دو ، عدد صحیحی را بیان میکنند. اما ، تفسیر و معنای هر عدد برای دیگری متفاوت است. قطعا" عدد هشت با عدد هفت یکی نیست . دو تا عدد متفاوت هستند. در این هنگام ، هیچ یک از آن دو هم نمیخواهد قبول کند که حق به جانب دیگریست. چون به واقع به  نوعی حق به جانب خودشان است.

رفتارو اعمال ما در هر زمان و مکانی ، تعریفی خاص برای اطرافیانمان دارد. گذشته ازتعریفی که برای خودمان دارد و ممکن است اصلا" معنای بدی نداشته باشد ، برای دیگران تعریفی دیگر و متفاوت دارد. دیگران نسبت به تعریف خاص خودشان ، برداشت میکنند و نظر میدهند و در ادامه ،رفتار میکنند.

به یادداشته باشید که هر کلمه و جمله ای ، و هر برخورد و حرکتی ، معنایی خاص دارد و دیگران با این معانی آشنا هستند. مهم نیست که شما خودتان در مورد این رفتارتان چه نظری دارید. مهم این است که این رفتار در این مکان  و در این لحظه ، چه بار احساسی برای طرف  مقابلتان ایجاد میکند.

این بار احساسی خاص موجب میشود تا دیگران ، عکس العملی مناسب با آن با ما داشته باشند. پس به شدت مراقب رفتارتان با دیگران باشید. 

اگر رفتارتان موجب صدمه زدن به دیگران بشود ، قطعا" از خود ،  عکس العملی نشان میدهند که موجب دلخوری و گله مند شدن شما خواهد شد.


احساس آرام

 

آیا انسان دارای اراده و اختیار است یا اینکه محکوم به سرنوشت بوده و تقدیر برایش آینده زندگانی اش را رقم می زند؟

شما جزو کدام دسته هستید؟

آیا معتقدید که ما محکوم به سرنوشت و تقدیر هستیم و هرچه که برایمان نوشته شده باشد ، همان سرمان می آید یا اینکه نه ، در گروه افرادی هستید که

به سرنوشت و تقدیر اعتقادی ندارید ؟

اگر مایل هستید به ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی !

اگر با کمی دقت به این ضرب المثل توجه کنیم خواهیم دید که در این جمله از دو کلمه غوره و حلوا استفاده شده است.همه ما به خوبی میدانیم که حلوا یک خوراکی شیرین است و غوره یک  خوردنی ترش مزه می باشد. از نظر محتوایی و طعم و شکل ، این دو  هیچ شباهتی با هم ندارند، اما چگونه میشود که با کمی تامل و شکیبایی ، غوره ترش تبدیل به حلوای شیرین میشود؟

همانطور که میدانید غوره اگر مدتی بماند تبدیل به انگور و سپس  کشمش خواهد شد و کشمش شیرین است و میتوان از آن در ساخت حلوا استفاده کرد. اما این غوره نیاز به زمان دارد. باید یک مدت زمان خاصی را طی کند تا تبدیل به انگور و  کشمش بشود. در این ضرب المثل ، سعی شده ارتباط و تاثیر صبر و شکیبایی را در دگرگونی اتفاقات زندگی ، نشان داده بشود.

شاید بتوان اتفاقات و حوادث زندگی را ،  که به نظر می رسد  گاهی ناخواسته برای ما رخ میدهند ، به همان غوره تشبیه نمود. و اتفاقات خوب و خوشایند را به حلوا تعبیر کرد. اتفاقات به ظاهر ناخوشایند و نامیمون ، اگر با  صبر و شکیبایی همراه باشد ، میتواند دگرگون شده ،و تغییر ماهیت بدهد. 

تصمیمات عجولانه که گاهی آدمها بر اثر خشم و عصبانیت مرتکب آن میشوند پیامدهای ناخوشایندی در پی دارد. پیامدهایی که گاهی ممکن است اصلا" قابل جبران نباشد. هنگام عصبانیت و خشم ، عقده های درونی و پنهان آدمها ، خودشان را به یکباره نشان میدهند و درخواست پاسخ میکنند. عقده هایی که ممکن است سالیان سال همراه یک آدم با وی زندگی کرده باشد ، در هنگام خشم و عصبانیت خودش را نشان میدهد و با ایجاد احساسی خاص ، فرمانی خاص را در مغز ایجاد میکند.

همانگونه که میدانید در هنگام خشم و عصبانیت ، مغز توانایی پرداختن به قسمت های مثبت و به عبارتی دیدن نیمه پر لیوان را ندارد.( آینده کاملا" نامعلوم به نظر می رسد) چون فقط به دفاع و یا حمله می پردازد. عقده های روانی که سالیان سال همراه آدمها باقی مانده ، در زمان خشم و عصبانیت ، بهترین مجال را برای نشان دادن خود ، پیدا میکند. این عقده ها ، به سرعت میخواهند تخلیه بشوند و برای تخلیه شدن آنها ، نیاز به تصمیمات تند و تیز و عجولانه هست که اصلا" اندیشه و تدبیر و آینده نگری ، هیچ نقشی در آن ندارند.

بدترین قسمت داستان زمانی است که آدمها تصمیمات عجولانه را  از روی خشم و نفرت  اتخاذ میکنند و بعد از مدتی عواقب ناخوشایند آن را خودشان و اطرافیانشان مشاهده می نمایند. این عواقب گاهی اصلا" قابل جبران نیستند. فقط در آن لحظه است که آدمها کمی و آن هم به مدت خیلی کوتاه ، احساس آرامش موقتی میکنند که آن هم بخاطر تخلیه سریع  عقده های جامانده از  زمان گذشته می باشد. درحالی که بعد از مدت  بسیار کوتاهی ، شاید چند ثانیه یا چند دقیقه ، دوباره همان احساس سابق به شخص دست می دهد. به عبارتی این عقده ها مانند یک تکه کش هستند که ظاهرا" از مغز به بیرون پرتاب میشوند اما دوباره با سرعت به درون مغز بازگشت میکنند.زیرا این عقده ها ریشه در احساسات و باورهای  ما دارند و به این راحتی ها  جدا نخواهند شد.

همیشه  به یاد داشته باشید که شرایطی که  شما در حال حاضر در آن به سر می برید ،  ارتباط مستقیمی با کیفیت اتفاقات زندگی شما در گذشته دارند.اگر شما درحال حاضر در یک موقعیت نامناسب قرار گرفته اید (که ممکن است این فقط احساس و نظر شخصی شما باشد ، درحالی که در اصل چنین چیزی نباشد) قطعا" این شرایط به ظاهر ناخوشایند نتیجه افکار و احساسات شما در گذشته بوده است. همیشه ارتباط بین شرایط و موقعیت فعلی خود را با واقعیت های موجود در زندگی اتان را در نظر داشته باشید. توقعات و خواسته های شما در موقعیت فعلی اتان ، باید بر اساس اندوخته های گذشته اتان باشد. اگر در گذشته درحساب بانکی خودتان مبلغ یک میلیون تومان پس انداز نموده اید ، اکنون انتظار برداشت دو میلیون تومان از آن حساب ، نابخردانه خواهد بود. شما نمیتوانید بیشتر از آنچه که اندوخته اید دریافت و یا برداشت کنید.به نظر شما اگر در این شرایط شما به بانک مراجعه نموده و درخواست دو میلیون تومان پول کنید ، و کارمند بانک به شما این مبلغ را ندهد ، شما ناراحت و دلخور خواهید شد؟ آیا شما میتوانید عصبانی شده و با خشم از وی بخواهید تا حق شما را به شما پرداخت کند؟ قطعا" این کار کاملا" غیر منطقی و غیر عقلانی است.  موقعیت فعلی شما نتیجه تلاش و کوشش و پس اندازی است که درگذشته انجام داده اید. اگر همیشه ارتباط بین این دو را در نظر داشته باشید هرگز دچار عقده حقارت و خودکم بینی که در ادامه به خشم و عصبانیت منجر میشود نخواهیدشد.

گاهی اوقات ما درخواستمان بیشتر از میزان پس اندازمان است. در زندگی گاهی اتفاق می افتد که ما بیشتر از آن چیزی که سزاوارش هستیم درخواست میکنیم و توقع داریم . دیگران در این هنگام مقابل ما خواهند ایستاد. زیرا آنها هم به نظر خودشان این طور خواهد رسید که ما درحال زیاده خواهی و احیانا" حقه بازی هستیم. به همین خاطر همیشه خواسته هایتان را با شرایط فعلی خود بسنجید و بعد از اینکه این دو را باهم مطابقت نمودید ، اگر به نظرتان عقلانی بود به زبان بیاورید. توقعات بی جا باعث میشود که دیگران نگاهشان نسبت به ما عوض  بشود. دیگر اعتمادشان از دست خواهد رفت. سرویس دهی به ما را قطع میکنند و ما بخاطر این عدم دریافت ها ، خشمگین شده و ممکن است از کوره در برویم و تصمیمات عجولانه بگیریم که گاهی اصلا" قابل جبران نیستند. 

تصور و باور اینکه دیگران در حال سو استفاده از ما هستند و میخواهند سر ما کلاه بگذارند و یا اینکه با این روش که در پیش رو هست ، ممکن است حق من ضایع بشود، نگاه و باور منفی در خود ایجاد میکنیم. به یادداشته باشید که این جهان ، کاملا هوشمند آفریده شده است. هر آنچه برای شما اتفاق می افتد نتیجه افکار و سخنان و احساسات خودتان است. هیچ پیش آمدی در این جهان ، اتفاقی و از روی شانس نیست.قانونمندی های این جهان به قدری ظریف و دقیق هستند که به اصطلاح مو لای درزش نمی رود. 

واقع بین بودن در زندگی ، کمک میکند تا ما نگاه مثبت و بهتری نسبت به اطرافیانمان داشته باشیم. گاهی اوقات ما ساده لوحانه خود را فریب می دهیم. فریب رفتار و سخنان کسانی را میخوریم که باور و استنباط غلطی از آنها داشته ایم.واقع بین بودن  ، به ما کمک میکند تا بتوانیم بین سخنان و رفتار دیگران ، تمایز قایل بشویم و از برداشت های اشتباه جلوگیری  کنیم. مثلا بعضی ها عادت دارند در سخنان خود از کلمه " عزیزم " استفاده کنند.آنهم برای همه ! و در مقابل بعضی ها ،استفاده از این واژه را فقط برای اشخاص درجه یک به کار می برند و تعریف خاصی برای آن دارند. خوب وقتی کسی با این تفکر و باور ، با این واژه روبرو بشود ، چه فکری خواهد کرد. قطعا" به نظرش خواهد رسید که آن شخص حتما" از روی علاقه و عشق خاصی این واژه را به کار برده است. درحالی که این کلمه برای آن شخص کاملا" معمولی و عادی است و بدون منظور به کار برده میشود. 

در بعضی از فیلمها و سریال های تلوزیونی حتما" دیده اید که خانمی بدون منظور به آقایی گفته ، عزیزم ! و آن آقا تصور کرده که آن خانم عاشق و دلباخته وی شده است. خوب کسی که چنین نگاه و باوری نسبت به این کلمه دارد ، قطعا" برداشت خاص خودش را خواهد کرد. (در فیلم به یاد ماندنی دختر شیرنی ،  خانم خیاط به آقای مراجعه کننده می گوید عزیزم ! و ایشان ذوق زده شده و فکر میکند که ایشان از وی خوشش آمده است و دلباخته ایشان است چون !.به من گفت : عزیزم.

ما باید مراقب باشیم که برداشت هایمان درست و منطقی باشد. یک برداشت اشتباه میتواند باور ما را نسبت به شخصی عوض کند. 

حد و حدود خود را باید شناخت و بر اساس آن چهارچوب رفتار نمود و سخن گفت.درخواست ها و تقاضاهای ما باید بر اساس میزان داشته ها و اندوخته های سابق ما باشد. توقع بی مورد و بی جا میتواند احساس حقارت و خود کم بینی را در آدمها زنده کند. عقده های خفته در درون آدمها ، میتواند در زمان خشم و عصبانیت خود را نشان داده و باعث بشوند ما تصمیمات نابجایی بگیریم. 

همیشه خونسرد و آرام باشید. در بدترین شرایط و سخت ترین لحظات ، اشراف لحظه به لحظه خود داشتن ، موجب میشود که ما از اتخاذ تصمیمات عجولانه خودداری نماییم. 

در هنگام عصبانیت اصلا" به فکر  اینکه درحال از دست دادن چه چیزی هستید نباشید.اصلا" به این موضوع فکر نکنید که درحال کلاه گذاشتن بر سر شما هستند.

چون در موقع خشم و عصبانیت ، دقیقا" همین افکار و باورها به سراغ شما می آیند. شما تصور میکنید که همه میخواهند درحق شما اجحاف نمایند. همه میخواهند به نوعی از شما عبور کنند. این افکار کمک میکند تا خشم و عصبانیت ما بیشتر شده و تصمیمات بدتری بگیریم.

به خود اجازه بدهید که آن قسمت از زمان ، که درحال سپری کردنش هستید ، بگذرد. بعد از گذشت آن قسمت منفی در زندگی خود، متوجه خواهید شد که نه حقه ای در کار بوده و نه اینکه کسی میخواسته سر شما کلا بگذارد. در هنگام آرامش بهتر میتوان اندیشه نمود. با اندیشه درست و آرام، شما متیوانید تمامی جوانب یک پیش آمد را بررسی کرده و بهترین و درست ترین تصمیم را بگیرید حتی در شرایطی که ممکن است واقعا حق شما ضایع شده باشد.

همیشه احساس آرامی داشته باشید.


احساس آرام

در قسمت قبل که با عنوان " تصمیمات عجولانه " بود ، در مورد ارتباط شما با اطرافیانتان گفتم که چگونه باید درخواست و تقاضایتان با شرایط فعلی شما مطابقت داشته باشد. اما این به دان معنی نیست که شما خواسته های محدودی نسبت به کائنات عالم و خودتان داشته باشید. شما میتوانید و قادر هستید که بی نهایت از خودتان و کائنات درخواست و دریافت نمایید.

     نکته بسیار مهم وظریفی وجود دارد که اکثر آدمها به آن توجه نمی کنند. یا اگر توجه نمایند سریع از آن عبور میکنند. آن نکته این است که آدمها فراموش میکنند که قبل از فرمان به  ضمیرناخودآگاه و کائنات ، برای بدست آوردن خواسته هایشان ، ابتدا باید خودشان را " آرام " نمایند. به عبارتی تا از در درون خود "احساس آرامی " نداشته باشند نخواهند توانست چیزی را از بیرون دریافت نمایند.

درواقع دریافت کردن ، پیش نیازی به نام " احساس آرام و مثبت " می خواهد. اگر کسی آرامش نداشته باشد ، هرگز نخواهند توانست با طوفانی که در درونش وجود دارد برداشتی از زمین ذهن و باور خودداشته باشد. طوفان درون  موجب میشود تا شما نتوانید نمای مناسبی از داشته های خودتان و یا درخواست هایتان از کائنات را به خوبی ببینید.

اکثر آدمها دوست دارند به بهترین ها دست پیداکنند. اما عده کمی فقط میتوانند به این خواسته ها،  دست پیدا کنند. 

در این گونه مواقع شخص عصبی تر شده و به زمین و زمان دشنام می دهد که چرا من نمیتوانم علی الرغم درخواست ها و تمرکزهایی که بر روی خواسته هایم دارم ، آنها را بدست بیاورم.

همانگونه که اشاره شد ، شما ابتدا باید با خودتان کنار بیایید. تکلیفت خودتان را با خودتان روشن کنید. نمیشود که از یک طرف در درونتان مضطرب و پریشان باشید و طوفانی در وجودتان باشد و از طرف دیگر به یک هدف فکر کنید و دائما" بخواهید که به آن هدف برسید. شما ابتدا باید خودتان را آرام کنید. شما باید بدانید که تا زمانی که در درونتان آرامش وجود نداشته باشد هرگز به خواسته هایتان نخواهید رسید. 

مهم نیست که شما چه چیزی میخواهید. همانطور که در فیلم " راز " مشاهده می کنید ، برای  کائنات مقدار و اندازه ملاک نیست. کائنات برایش فرقی نمی کند که شما یک چیز خیلی گرانقیمت میخواهید یا یک چیز بسیار کوچک و ارزان قیمت مورد نظرتان است.کائنات طبق یک قانونمندی مشخص کار میکند. کائنات در درجه اول به نوع احساسی که همراه پیام های دریافتی از ضمیرناخودآگاه شما هستند توجه میکند. 

به یادداشته باشید که کائنات با احساس شما کار دارند. پیام هایی که شما از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات ارسال میکنید هرکدام حاوی یک احساس هستند. احساسی که به آن پیام هویت و شکل میدهد. کائنات به پیام های بدون احساس پاسخ نمی دهد. بخاطر همین است که خیلی ها با وجود اینکه بارها و بارها و شاید سالها به خواسته خود فکر میکنند و درموردش حرف میزنند اما هرگز به خواسته و هدف خود نمی رسند. دلیلش هیمن است که خواسته ها بدون احساس است.

هر پیامی احساسی خاص دارد. یعنی یک  کد مشخصی برای کائنات دارد. کائنات هنگام دریافت پیام های شما ، باید یک "کد " مشخص را دریافت کرده و نسبت به ماهیت آن کد ، اقدام نماید. شما وقتی فقط به یک اتومبیل فکر میکنید ، و با خود میگویید که من دلم میخواهد یک اتومبیل داشته باشم تا با آن به مسافرت بروم، این پیام ناقص است و در هیچ گروه و کدی طبقه بندی نمیشود.شما اگر سالیان سال هم این چنین پیامی را به کائنات ارسال کنید هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. پس لطفا هر پیامی که به کائنات ارسال میکنید حتما احساس مربوطه به آن را هم ارسال کنید تا پیام شما شناسایی شده و توسط کائنات مورد اجرا قرار بگیرد.

اکنون سوال این است که چگونه میتوان احساس لازم و کد مخصوص هر پیام ذهنی را تولید و سپس به کائنات ارسال نمود.

به زودی در این مورد مطلب جدیدی به نگارش در می آید.


احساس آرام

 

چراغ جادوی قصه ها ، فقط قادر بود که سه آرزو را بر آورده نماید. یعنی اگر شما یک چراغ جادو در اختیار داشتید ، و با دست کشیدن بر روی آن ، غول چراغ را بیدار میکردید ، آن غول فقط میتوانست سه آرزو برای شما بر آورده نماید.هر آرزویی که شما داشته باشید برای این غول چراغ جادو ، بر آورده کردنش بسیار سهل و آسان است. اما اشکال کار در اینجاست که شما فقط سه آرزو میتوانید داشته باشید. از هزاران آرزویی  که دارید فقط باید سه آرزو را انتخاب کنید و به غول چراغ جادو دستور بدهید که برایتان انجام بدهد.

آدمی از زمان های بسیار دور ، دوست داشته است که همواره چنین چراغی در اختیار داشته باشد و بتواند هر وقت و هر کجا که اراده کرد ، به آرزوها و خواسته های خود دست پیدا کند. این خواست او باعث شد که برای یافتن این چراغ جادوی ارزشمند به همه جا سر کشی کند. اعماق اقیانوس ها را در نوردید و به فضا رفت و سیارات دیگر را مورد بررسی و جستجو قرار داد. اما هرگز نتوانست به آن چراغ جادوی قصه ها دست پیدا کند. هر بار که تلاش بیشتری میکرد ، کمتر موفق میشد. گویا اصلا" چنین چیزی وجود خارجی ندارد و فقط مخصوص قصه هاست. 

تااینکه بلاخره بعد از کوشش فراوان و جستجوی زیاد ، توانست آنرا بیابد. انسان نمی دانست که آن چراغ  جادوی ارزشمند ، خیلی نزدیک تر از آن است که حتی فکرش را بکند. درواقع چراغ جادو در وجود خود او بود. در درون او پنهان شده بود. بلاخره او توانست آن چراغ جادو را دردرون خودش کشف کند و آنگاه بودکه خلاقیت ها و توانایی های واقعی اش ظهور پیدا کرد.



 


احساس آرام

.مردی در خارج شهر درحال رانندگی بود. 

سر پیچ اول که رسید اتومبیلی از مقابل به او نزدیک شد. 

راننده  وقتی به او رسید سر خود  را از پنجره اتومبیلش بیرون آورد و بلند فریاد زد :  حیووووون!!!

راننده قصه ی ما هم  بلافاصله صورتش را به سمت وی کرد و بلند  پاسخ داد :  میمووووون !!!

.

از اینکه توانسته بود به سرعت  ، پاسخی در  شان وی به او بدهد خوشحال و راضی به نظر می رسید.

هنوز چند دقیقه ای از این اتفاق نگذشته بود که او به پیچ دوم رسید.بعد از گذشتن از دور پیچ با صحنه ای که مقابلش بود بشدت دستپاچه شد. 

ناگهان در مقابل خود گله ای از گوسفندانی را دید که درحال عبور از عرض خیابان بودند!

گویی شوکی به او وارد شده باشد در یک لحظه خودش را باخت و نتوانست اتومبیل را کنترل نماید چون سرعتش زیاد بود .

او تصادف کرد. 

هم به خودش صدمه زد و هم به آن حیوانات بی گناه.

.

الان میفهمید که وقتی آن آقا  گفت : حیووووون ! منظورش چه بود.

حالا دیگر به خوبی میدانست ،معنی واژه ی " حیووووون " در هنگام رانندگی ، آن هم خارج از شهر چیست.

زود قضاوت کرده بود. 

.

بله . همه ما زود قضاوت میکنیم. عجولانه پاسخ میدهیم. تازه آنرا به حساب زرنگی خودمان هم میگذاریم.

این فقط یه مثال بود. از اینگونه اتفاقات در زندگی من و شما هم زیاد رخ میدهد اما همیشه فراموش میکنیم و سریع میخواهیم طرف مقابلمان را فتیله پیچ نماییم.میخواهیم او را " ادب " کنیم. اما آیا براستی اگر کسی بعد سی یا چهل سال از گذشت زندگی اش ، معنی " ادب و فرهنگ " را نیاموخته باشد ، شما یا من میتوانیم در کسری از ثانیه آنرا به وی آموزش دهیم؟

.

نمیدانم گویا از اول زندگی ما ، زمان  کودکی را میگویم ، واژه ای بنام " گذشت " را به ما یاد نداده اند.

با صبرو بردباری آشنا نیستیم. اینگونه گوشمان را پر  کردند.

تا میتوانی زرنگ باش . اجازه نده حقت را بخورند. اجازه نده بهت زور بگن. همه میخوان سرت کلاه بزارن. حواست نباشه باختی.

از این جور حرفها زیاد  شنیدیم. گوشهایمان از این حرفهای تکراری پراست. اما غافل از اینکه اینگونه فقط نگاه و تفکرمان نسبت به اطرافیانمان منفی شده است.

کاش درکنار این نصیحت ها ، به ما می  گفتند که کمی صبر کن و زود تصمیم نگیر. اول مطمئن شو ، بعد نظر بده ، حرف بزن یا تصمیم بگیر.

استادی تعریف می کرد ، هروقت در شرایط این چنینی قرار میگیرم و طرف مقابلم بهم توهین میکنه ، ازش تشکر میکنم و میگم ممنونم!

تازه میفهمم که چرا تشکر میکرد. آن موقع با خودم میگفتم: مگر میشود در جواب توهین ، تشکر کرد؟ این استاد عقلش را از دست داده است!

.

در پایان جمله ای از " اشو " نقل میکنم . به امید کمی تعقل ، آرامش ، و فرهنگ .

روزی که انسان بتواند به توهین هایی که به او میشود، بخندد و لذت ببرد ، روزی است که او به موفقیت دست یافته و جزئی از ابدیت شده و به دنیای جاودانگی وارد شده است. 


احساس آرام

از وقتی  که اون زن فال گیر بهم گفت که من تو زندگیم به هیچ جا نمی رسم ، همیشه هشتم گروی نهم بوده و هست.حرفهاش خیلی روم تاثیر منفی گذاشته. هرکاری میکنم نمیتونم اون فکرهای منفی رو ازسرم دور کنم.

اینها قسمتی از صحبت های مردی بود که مقابل من نشسته بود و از گذشته ی خود حرف میزد. گویا نزد یک زن فالگیر رفته بود و اون خانم بهش گفته بود که تو در زندگی ات به هیچ جا و هیچ چیزی نمی رسی . انگار یه جورایی طلسم شدی. هرچقدر تلاش کنی ، همینی که الان هستی خواهی بود. 

اون آقا خیلی ناراحت بود. دائما" خودشو سرزنش میکرد. کمی عصبی به نظر می رسید.نمیدانست باید چه کند!

 

در واقع اتفاقی که افتاده این است که آن خانم توانسته به طرز بسیار ماهرانه ای روی ضمیرناخودآگاه این آقا تاثیر منفی  بگذارد. 

بخاطر همین این آقا  هیچ دسترسی هم به ضمیرناخودآگاه خود  ندارد و قادر نیست بصورت اختیاری آن افکار منفی را از ذهن خود خارج کند.( در آینده در مورد راه حل خارج کردن این افکار از ضمیرناخودآگاه مطلبی نگاشته مشود.)

این اتفاق ،خطرناک ترین اتفاقی است که ممکن است برای هر فردی رخ بدهد. اگر پیامی منفی به ضمیرناخودآگاه شخصی وارد بشود ، آنگاه خارج کردن آن پیام های منفی کار بسیار دشواری خواهد بود.( درمواقع بسیار حاد ، از روش هیپنوتیزم استفاده میشود.)

دراین شرایط شخص نسبت به همه چیز بدبین میشود ، حتی نسبت به خود و کارکرد خودش هم نگاه بدبینانه ای خواهد داشت.

همانگونه که در قسمت ضمیرناخودآگاه توضیح داده شده ، ضمیرناخودآگاه ما ، مقر فرماندهی کل بدن ماست. در ضمیرناخودآگاه است که تصمیمات نهایی در زندگی و سرنوشت ما اتخاذ میشود. 

ورودی های ذهن ما که همان حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری است ، بسیار حائز اهمیت هستند. اگر به راحتی به حرفهای دیگران گوش فرا بدهیم و براحتی هر آنچه را که نباید نگاه کنیم ، ببینیم ، کسانی راکه نباید ملاقات نمائیم ملاقات کنیم ، بطور یقین اطلاعات منفی به ضمیرناخودآگاه خود ارسال کرده ایم. 

تمامی این ورودی ها بعد از ورود به ذهن ما به قسمت ضمیرناخودآگاه ارسال میشود. در آنجا بعد از اینکه یک کپی از آن نسخه به بایگانی ذهن ما رفت ، آنگاه اصل نسخه به کائنات ارسال خواهد شد. 

ضمیرناخودآگاه ما رابط بین ما و کائنات است. هر تصویر و تجسمی که ما در ذهن خود ایجاد می کنیم بلافاصله به ضمیرناخودآگاه رفته و از آنجا به کائنات ارسال میشود. 

ضمیرناخودآگاه همان غول چراغ جادوی قصه هاست. اما با این تفاوت که غول چراغ جادو هر بار فقط میتوانست سه آرزوی شما را بر آورده نماید اما ضمیرناخودآگاه شما قادر است بینهایت آرزو و خواسته ی شما را بر آورده نماید.

وارد شدن  اطلاعات غلط و منفی به ضمیرناخودآگاه ، به شکل های مختلفی صورت می پذیرد.  گاهی اوقات ما خود خواسته، پای حرف کسانی می نشینیم که باعث میشوند ضمیرناخودآگاه ما به طرز وحشتناکی برنامه ریزی بشود. گاهی اوقات هم این کار اشتباه ما ، ندانسته انجام می پذیرد. بخاطر نداشتن آگاهی و اطلاعات لازم در مورد آن شخص بخصوص ، نزد او می رویم و پای حرفهایش می نشینیم. اما قسمت مهم داستان اینجاست که گاهی اوقات ما براحتی تحت تاثیر سخنان طرف مقابلمان قرار میگیریم درحالی که باید یاد بگیریم تا هر حرفی را براحتی و بدون استدلال نپذیریم. 

به عنوان مثال آن آقایی که پای صحبت های زن فالگیر نشسته است ، خود با میل خودش این کار را انجام داده . حال یا با آگاهی و علم به اشتباه بودن کارش این کار را کرده یا اینکه بدون آگاهی از عواقب آن به نزد آن زن رفته است. درهر صورت وی پای صحبت های ایشان نشسته و به حرفهای منفی او گوش داده است. اما نکته اینجاست که چرا باید این آقا براحتی تحت تاثیر سخنان منفی آن زن قرار بگیرد؟ 

نداشتن اعتماد به نفس کافی و عدم آگاهی از توانایی های خویشتن موجب میشود که شخص به فال بینی و پیش گویی پناه ببرد. نداشتن برنامه ریزی درست در کارها و عدم مدیریت درست آن ، باعث میشود گاهی اوقات اشخاص نتوانند روی رفتار خود آگاهی و کنترل لازم را داشته باشند. 

با مراجعه به فال گیر و پیش گو ، میخواهیم کمی به خودمان دلداری مصنوعی بدهیم. نیاز به تایید شدن داریم. میخواهیم مطمئن باشیم که در آینده اتفاقات خوبی برایمان خواهد افتاد. چون به خودمان اعتماد نداریم لذا به سخنان طرف مقابل اعتماد میکنیم.

فاجعه زمانی رخ میدهد که مراجعه کننده مطالب دردناک و ناخوشایندی را می شنود.  حتی اگر یک  درصد هم امکان این بود که این اتفاقات به وقوع نپیوندند ، اما با شنیدن این سخنان و نفوذ آنها به ضمیرناخودآگاه شخص، رخدادن آن اتفاقات بد و منفی حتمی میشوند.

ما باید یاد بگیریم که هر سخنی را باور نکنیم و براحتی آنرا تایید نکرده و به ضمیرناخودآگاهمان ارسال نکنیم.

زود باوری و خوش باوری باعث شده که خیلی از آدمها  براحتی تحت تاثیر سخنان فال گیرها و پیش گوها قرار بگیرند و به امید شنیدن خبرهای خوبی ازآینده ی خود از  آنها ، پول هایشان را برایشان خرج کنند و به سخنان واهی آنها گوش فرا بدهند.

اجازه ندهید سخنان منفی وارد ذهن شما بشود. ضمیرناخودآگاه شما اصلا" قادر به تشخیص سخنان خوب از بد نیست. 

هر آنچه را که دریافت کند بلافاصله با ارسال به کائنات عالم ، آنرا بزودی برایتان عملی خواهد کرد.

هیچ اتفاقی از قبل برای شما پیش بینی نشده است. سرنوشت شما از پیش تعیین نشده است. یعنی از قبل برای کسی سرنوشت شوم و بد و برای کسی سرنوشتی خوب و خوشایند تعیین نگشته است. 

هرکسی در زندگی خود ، خودش اتفاقات زندگی خودش را رقم میزند. ما با سخنان و کارها و افکاری که هم اکنون از ذهن خود عبور میدهیم ، باعث می شویم که کیفیت اتفاقات زندگی امان در آینده رقم بخورد.

وقتی کسی در یک مقطع زمانی مشخص ، افکار منفی داشته و یا دائما" سخنان منفی و نا امید کننده بر زبان می آورده است و یا اینکه کارهایی انجام می داده که خلاف قوانین کائنات بوده است ، ( در فصلی جداگانه در مورد قوانین کائنات صحبت خواهد شد.) خوب طبیعتا" اکنون نباید زندگی آرام و راحتی داشته باشد. اکنون باید در شرایط منفی و بدی به سر ببرد که با آن افکار و سخنان و کارهایی که در گذشته انجام داده همخوانی داشته باشد.

پس اگر میخواهید اتفاقات آینده زندگی شما از این لحظه به بعد ، به همان صورتی باشد که خودتان دوست دارید ، باید از الان تصمیم بگیرید که مراقب سخنان و افکار و کارهایی که انجام میدهید باشید. به مثبت اندیشی عادت کنید. به یاد داشته باشید که مثبت اندیشی موجب میشود که همواره اطلاعات خوبی به ضمیرناخودآگاه شما ارسال بشود. در نتیجه روی کیفیت اتفاقاتی که در آینده قرار است برایتان رخ بدهد تاثیر بسزایی خواهد داشت.

اتفاقات خوبی را برای خودتان تصور کنید. یکی دیگر از روش های ارسال پیام به ضمیرناخودآگاه ، این است که خودمان خوراک ضمیرناخودآگاهمان را فراهم نمائیم. 

به عنوان مثال دخترخانمی که دم بخت است و هر لحظه ممکن است برایش خواستگار برسد ، اگر دانسته یا ندانسته پای صحبت یک آدم منفی باف بنشیند ، قطعا" چنان او را از زندگی نا امید خواهد کرد که تا آخر عمرش دیگر حتی خواب خواستگار را هم نخواهد دید. دختر خانم هایی که تمایل به ازدواج دارند باید خودشان دست به کار بشوند. شوهر ایده آل خود را در ذهنتان مجسم کنید. در ذهن خود مجسم کنید که دوست دارید همسر آینده شما چه خصوصیاتی داشته باشد. این مشخصات باید دقیق و کامل باشند. ضمیرناخودآگاه به پیام ها و تجسمات ناقص پاسخ نمیدهد. 

در ذهن خود تصور کنید که همراه همسر آینده خود به پارک و سینما و گردش می روید. همسر ایده آل خود را در ذهن خود مجسم کنید که به بهترین شکلی درحال زندگی درکنار هم هستید. اینها شاید به ظاهر مسخره به نظر برسند اما در اصل پیام هایی هستند که شما به ضمیرناخودآگاه خودتان ارسال میکنید و بزودی کائنات باید این تجسمات شما را جامه ی عمل بپوشانند.

در گفتار بعدی به راه حل و درمان افرادی مثل مورد داستان ما که به نزد یک فالگیر و پیش گو رفته و پیام های منفی و غلط دریافت کرده بوده است ،  پرداخته خواهد شد. 

در آخر توصیه میکنم خواسته ها و آرزوهایتان را روی یک برگ  کاغذ بنویسید و برای رسیدن به آنها زمان دقیق مشخص کنید. مثلا ذکر کنید که من در تاریخ 27 بهمن سال 1398 به آرزوی خودم با این مشخصات دقیق می رسم و فراموش نکنید که خدای مهربان هر لحظه حتی بدون اینکه من و شما متوجه باشیم مراقب ماست و نظر لطف بی پایانش همواره شامل حالمان است.پس با امید و توکل به خدای مهربانی که حتی یک لحظه من و شما را فراموش نمی کند به آرزوها و خواسته های خوبتان فکرکنید و مطمئن باشید که بزودی به لطف خداوند به همه ی آنها دست خواهید یافت.زیرا خودش فرموده که بخواهید از من تا من بشما بدهم.

سلامتی و شادی همراه با برکت بی پایان خداوند رو براتون آرزو میکنم.


احساس آرام

 

خداوند آدم را آفرید و آنگاه فرمود : من از وجود خودم در او دمیدم.

و بدینگونه آدم ، اشرف مخلوقات شد.

انسانها سالیان سال بدنبال این نیرو بودند. کنجکاوانه جستجو می کردند که بدانند خداوند این نیرو را در کجا قرار داده است.

تا اینکه بلاخره آدمی توانست پی ببرد که این نیروی بی نهایت و قدرتمند وجود خداوند در ذهن آدم است و در قسمتی بنام " ضمیرناخودآگاه ".

ضمیرناخودآگاه پست فرماندهی بدن آدمی است. تمام اتفاقات زندگی آدمها ، ابتدا در آنجا تایید شده و سپس به کائنات ارسال میشود تا به عمل و اتفاق تبدیل بشوند.

اما ضمیرناخودآگاه به خودی خود چیزی ندارد. وی باید خوراک خود را از طریق ضمیرخودآگاه یا همان حواس پنجگانه ( دیدن ، شنیدن ، لمس کردن، بوئیدن ، و بلاخره حس چشایی ) و ارتعاشات فکری که هر لحظه از ذهن ما می گذرند ، دریافت نماید.

قسمتی از فعالیت ارتعاشات فکری آدمها مربوط میشود به تخیل و تجسم کردن.

هر آنچه را که آدمها تصور و تجسم نمایند ، و به شرط اینکه با احساس و تکرار همراه باشد ، آنگاه به ضمیرناخودآگاه راه پیدا میکند .

هر تصور و برنامه ای که بتواند  وارد ضمیرناخودآگاه آدم بشود ، آنگاه با ارتباط خاصی که با کائنات دارد بزودی آن تصور و برنامه تبدیل به شکل فیزیکی خودش میشود و آن شخص میتواند آنرا تجربه نماید.

 

پس به شدت باید مراقب آنچه که به ضمیرناخودآگاه ارسال میکنیم باشیم زیرا پس از مدتی این دریافتی ها تبدیل به معادل فیزیکی خودشان میشوند.


احساس آرام

هر آنچه را که آدمی به خودش یا دیگران تلقین کند به شکل یک باور در ذهن ، نقش خواهد بست.

ضمیرناخودآگاه ، بدون اینکه از حقیقت موضوع با خبر باشد ، هر آنچه را که همراه با احساس و باور ، دریافت نماید ، تبدیل به معادل فیزیکی آن خواهد نمود.

برای روشن تر شدن مطلب توجه شما را به داستان آن چوپانی جلب میکنم که در صحرا وقتی زیر یک درخت پر از شاخ و برگ ، درحال استراحت بود ، ماری به وی نزدیک میشود و او را نیش میزند. مار بعد از نیش زدن چوپان بلافاصله مخفی میشود و در همین هنگام یک زنبور عسل در بالای سر چوپان نمایان میشود .

چوپان به " باور " اینکه ، آن زنبور نحیف او را نیش زده است ، جای زخم را با دهان خود می مکد و زهر را خارج نموده و دوباره به استراحت مشغول میشود.

بعد از یکی دو روز هم جای زخم کاملا" خوب میشود و دیگر هیچ اثری از آن زخم روی دست چوپان باقی نمی ماند.

اما چند وقت بعد یکبار دیگر آن چوپان درمعرض نیش قرار می گیرد اما این بار دیگر از نیش مار سمی خبری نبود بلکه این بار  واقعا" یک زنبور عسل او را نیش میزند.با این تفاوت  که وقتی چوپان به خودش می آید به جای دیدن زنبور عسل ، چشمش به یک مار سمی در کمی آن طرف تر می افتد.

چوپان با دیدن آن مار سمی و به این " باور "  که آن مار او را نیش زده است ، از جا برخواسته و هراسان پا به فرار میگذارد. آنقدر این " تلقین" نیش مار ، در وی قوی بوده است که دیگر حتی به روستا هم نمیتواند برسد و در بین راه از شدت وجود سمی که در خونش پیدا شده بود و افت فشار شدید از دنیا  می رود.

.

براستی آیا ممکن است که کسی توسط یک مار سمی نیش خورده باشد و هیچ اتفاقی هم رخ نداده باشد. حتی یک تب کوچک هم در او پدید نیامده باشد؟

و براستی چگونه ممکن است که شخصی توسط یک زنبور عسل معمولی و نحیف ، نیش بخورد و چند دقیقه بعد از دنیا برود؟

بله این امکان پذیر است . ضمیرناخودآگاه هر آدمی ، بصورت ناخودآگاهانه و ندانسته ، هر باوری را که همراه با احساس قوی باشد می پذیرد .

ضمیرناخودآگاه قادر نیست که بین نیش زنبور عسل و نیش مار سمی تفاوتی قائل بشود.

ضمیرناخودآگاه اصلا" کاری ندارد به اینکه آدمی توسط مار نیش میخورد یا زنبور عسل ، آنچه که برای ضمیرناخودآگاه مهم است این است که آن شخص باورش در مورد آن نیش چیست؟

حال اگر شخصی از خود یک تصور و باور قوی و مثبت داشته باشد ، ضمیرناخودآگاه همان باور را به معادل فیزیکی آن تبدیل میکند.

ورزشکاری که باور دارد نمیتواند در مقابل حریف خود مقاوت کند ، با اینکه هنوز به میدان نبرد وارد نشده ، قطعا" شکست را از قبل از آن خود نموده است.

ضمیرناخودآگاه کاری  ندارد که این ورزشکار واقعا" نیرومند است یا نه؟ یا اینکه در واقعیت میتواند در مقابل آن حریف خود مقاومت نموده و او را شکست بدهد ، بلکه ضمیرناخودآگاه به احساس و باور آن ورزشکار کار دارد.

دانش آموزی که خودش را نسبت به دانش آموزی دیگر ضعیف تلقی میکند و در فکر و اندیشه ی خود همیشه خود را یک سرو گردن پایین تر میداند ،علی الرغم داشتن استعداد خوب و ذهن قوی ، باز هم نسبت به آن دانش آموز عقب تر خواهد بود. زیرا همانگونه که اشاره شد ضمیرناخودآگاه اصلا" نمی داند که این دانش آموز واقعا با استداد است. اصلا" نمیداند که توانایی های بالقوه ی ایشان چقدر زیاد است. بلکه فقط به باورهایی که از طرف احساس وی دریافت میکند اهمیت میدهد و آنها را به مرحله ی عمل می رساند.

بقیه در ادامه مطلب.





احساس آرام

از وقتی  که اون زن فال گیر بهم گفت که من تو زندگیم به هیچ جا نمی رسم ، همیشه هشتم گروی نهم بوده و هست.حرفهاش خیلی روم تاثیر منفی گذاشته. هرکاری میکنم نمیتونم اون فکرهای منفی رو ازسرم دور کنم.

اینها قسمتی از صحبت های مردی بود که مقابل من نشسته بود و از گذشته ی خود حرف میزد. گویا نزد یک زن فالگیر رفته بود و اون خانم بهش گفته بود که تو در زندگی ات به هیچ جا و هیچ چیزی نمی رسی . انگار یه جورایی طلسم شدی. هرچقدر تلاش کنی ، همینی که الان هستی خواهی بود. 

اون آقا خیلی ناراحت بود. دائما" خودشو سرزنش میکرد. کمی عصبی به نظر می رسید.نمیدانست باید چه کند!

 

در واقع اتفاقی که افتاده این است که آن خانم توانسته به طرز بسیار ماهرانه ای روی ضمیرناخودآگاه این آقا تاثیر منفی  بگذارد. 

بخاطر همین این آقا  هیچ دسترسی هم به ضمیرناخودآگاه خود  ندارد و قادر نیست بصورت اختیاری آن افکار منفی را از ذهن خود خارج کند.( در آینده در مورد راه حل خارج کردن این افکار از ضمیرناخودآگاه مطلبی نگاشته مشود.)

این اتفاق ،خطرناک ترین اتفاقی است که ممکن است برای هر فردی رخ بدهد. اگر پیامی منفی به ضمیرناخودآگاه شخصی وارد بشود ، آنگاه خارج کردن آن پیام های منفی کار بسیار دشواری خواهد بود.( درمواقع بسیار حاد ، از روش هیپنوتیزم استفاده میشود.)

دراین شرایط شخص نسبت به همه چیز بدبین میشود ، حتی نسبت به خود و کارکرد خودش هم نگاه بدبینانه ای خواهد داشت.

همانگونه که در قسمت ضمیرناخودآگاه توضیح داده شده ، ضمیرناخودآگاه ما ، مقر فرماندهی کل بدن ماست. در ضمیرناخودآگاه است که تصمیمات نهایی در زندگی و سرنوشت ما اتخاذ میشود. 

ورودی های ذهن ما که همان حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری است ، بسیار حائز اهمیت هستند. اگر به راحتی به حرفهای دیگران گوش فرا بدهیم و براحتی هر آنچه را که نباید نگاه کنیم ، ببینیم ، کسانی راکه نباید ملاقات نمائیم ملاقات کنیم ، بطور یقین اطلاعات منفی به ضمیرناخودآگاه خود ارسال کرده ایم. 

تمامی این ورودی ها بعد از ورود به ذهن ما به قسمت ضمیرناخودآگاه ارسال میشود. در آنجا بعد از اینکه یک کپی از آن نسخه به بایگانی ذهن ما رفت ، آنگاه اصل نسخه به کائنات ارسال خواهد شد. 

ضمیرناخودآگاه ما رابط بین ما و کائنات است. هر تصویر و تجسمی که ما در ذهن خود ایجاد می کنیم بلافاصله به ضمیرناخودآگاه رفته و از آنجا به کائنات ارسال میشود. 

ضمیرناخودآگاه همان غول چراغ جادوی قصه هاست. اما با این تفاوت که غول چراغ جادو هر بار فقط میتوانست سه آرزوی شما را بر آورده نماید اما ضمیرناخودآگاه شما قادر است بینهایت آرزو و خواسته ی شما را بر آورده نماید.

وارد شدن  اطلاعات غلط و منفی به ضمیرناخودآگاه ، به شکل های مختلفی صورت می پذیرد.  گاهی اوقات ما خود خواسته، پای حرف کسانی می نشینیم که باعث میشوند ضمیرناخودآگاه ما به طرز وحشتناکی برنامه ریزی بشود. گاهی اوقات هم این کار اشتباه ما ، ندانسته انجام می پذیرد. بخاطر نداشتن آگاهی و اطلاعات لازم در مورد آن شخص بخصوص ، نزد او می رویم و پای حرفهایش می نشینیم. اما قسمت مهم داستان اینجاست که گاهی اوقات ما براحتی تحت تاثیر سخنان طرف مقابلمان قرار میگیریم درحالی که باید یاد بگیریم تا هر حرفی را براحتی و بدون استدلال نپذیریم. 

به عنوان مثال آن آقایی که پای صحبت های زن فالگیر نشسته است ، خود با میل خودش این کار را انجام داده . حال یا با آگاهی و علم به اشتباه بودن کارش این کار را کرده یا اینکه بدون آگاهی از عواقب آن به نزد آن زن رفته است. درهر صورت وی پای صحبت های ایشان نشسته و به حرفهای منفی او گوش داده است. اما نکته اینجاست که چرا باید این آقا براحتی تحت تاثیر سخنان منفی آن زن قرار بگیرد؟ 

نداشتن اعتماد به نفس کافی و عدم آگاهی از توانایی های خویشتن موجب میشود که شخص به فال بینی و پیش گویی پناه ببرد. نداشتن برنامه ریزی درست در کارها و عدم مدیریت درست آن ، باعث میشود گاهی اوقات اشخاص نتوانند روی رفتار خود آگاهی و کنترل لازم را داشته باشند. 

با مراجعه به فال گیر و پیش گو ، میخواهیم کمی به خودمان دلداری مصنوعی بدهیم. نیاز به تایید شدن داریم. میخواهیم مطمئن باشیم که در آینده اتفاقات خوبی برایمان خواهد افتاد. چون به خودمان اعتماد نداریم لذا به سخنان طرف مقابل اعتماد میکنیم.

فاجعه زمانی رخ میدهد که مراجعه کننده مطالب دردناک و ناخوشایندی را می شنود.  حتی اگر یک  درصد هم امکان این بود که این اتفاقات به وقوع نپیوندند ، اما با شنیدن این سخنان و نفوذ آنها به ضمیرناخودآگاه شخص، رخدادن آن اتفاقات بد و منفی حتمی میشوند.

ما باید یاد بگیریم که هر سخنی را باور نکنیم و براحتی آنرا تایید نکرده و به ضمیرناخودآگاهمان ارسال نکنیم.

زود باوری و خوش باوری باعث شده که خیلی از آدمها  براحتی تحت تاثیر سخنان فال گیرها و پیش گوها قرار بگیرند و به امید شنیدن خبرهای خوبی ازآینده ی خود از  آنها ، پول هایشان را برایشان خرج کنند و به سخنان واهی آنها گوش فرا بدهند.

اجازه ندهید سخنان منفی وارد ذهن شما بشود. ضمیرناخودآگاه شما اصلا" قادر به تشخیص سخنان خوب از بد نیست. 

هر آنچه را که دریافت کند بلافاصله با ارسال به کائنات عالم ، آنرا بزودی برایتان عملی خواهد کرد.

هیچ اتفاقی از قبل برای شما پیش بینی نشده است. سرنوشت شما از پیش تعیین نشده است. یعنی از قبل برای کسی سرنوشت شوم و بد و برای کسی سرنوشتی خوب و خوشایند تعیین نگشته است. 

هرکسی در زندگی خود ، خودش اتفاقات زندگی خودش را رقم میزند. ما با سخنان و کارها و افکاری که هم اکنون از ذهن خود عبور میدهیم ، باعث می شویم که کیفیت اتفاقات زندگی امان در آینده رقم بخورد.

وقتی کسی در یک مقطع زمانی مشخص ، افکار منفی داشته و یا دائما" سخنان منفی و نا امید کننده بر زبان می آورده است و یا اینکه کارهایی انجام می داده که خلاف قوانین کائنات بوده است ، ( در فصلی جداگانه در مورد قوانین کائنات صحبت خواهد شد.) خوب طبیعتا" اکنون نباید زندگی آرام و راحتی داشته باشد. اکنون باید در شرایط منفی و بدی به سر ببرد که با آن افکار و سخنان و کارهایی که در گذشته انجام داده همخوانی داشته باشد.

پس اگر میخواهید اتفاقات آینده زندگی شما از این لحظه به بعد ، به همان صورتی باشد که خودتان دوست دارید ، باید از الان تصمیم بگیرید که مراقب سخنان و افکار و کارهایی که انجام میدهید باشید. به مثبت اندیشی عادت کنید. به یاد داشته باشید که مثبت اندیشی موجب میشود که همواره اطلاعات خوبی به ضمیرناخودآگاه شما ارسال بشود. در نتیجه روی کیفیت اتفاقاتی که در آینده قرار است برایتان رخ بدهد تاثیر بسزایی خواهد داشت.

اتفاقات خوبی را برای خودتان تصور کنید. یکی دیگر از روش های ارسال پیام به ضمیرناخودآگاه ، این است که خودمان خوراک ضمیرناخودآگاهمان را فراهم نمائیم. 

به عنوان مثال دخترخانمی که دم بخت است و هر لحظه ممکن است برایش خواستگار برسد ، اگر دانسته یا ندانسته پای صحبت یک آدم منفی باف بنشیند ، قطعا" چنان او را از زندگی نا امید خواهد کرد که تا آخر عمرش دیگر حتی خواب خواستگار را هم نخواهد دید. دختر خانم هایی که تمایل به ازدواج دارند باید خودشان دست به کار بشوند. شوهر ایده آل خود را در ذهنتان مجسم کنید. در ذهن خود مجسم کنید که دوست دارید همسر آینده شما چه خصوصیاتی داشته باشد. این مشخصات باید دقیق و کامل باشند. ضمیرناخودآگاه به پیام ها و تجسمات ناقص پاسخ نمیدهد. 

در ذهن خود تصور کنید که همراه همسر آینده خود به پارک و سینما و گردش می روید. همسر ایده آل خود را در ذهن خود مجسم کنید که به بهترین شکلی درحال زندگی درکنار هم هستید. اینها شاید به ظاهر مسخره به نظر برسند اما در اصل پیام هایی هستند که شما به ضمیرناخودآگاه خودتان ارسال میکنید و بزودی کائنات باید این تجسمات شما را جامه ی عمل بپوشانند.

در گفتار بعدی به راه حل و درمان افرادی مثل مورد داستان ما که به نزد یک فالگیر و پیش گو رفته و پیام های منفی و غلط دریافت کرده بوده است ،  پرداخته خواهد شد. 

در آخر توصیه میکنم خواسته ها و آرزوهایتان را روی یک برگ  کاغذ بنویسید و برای رسیدن به آنها زمان دقیق مشخص کنید. مثلا ذکر کنید که من در تاریخ 27 بهمن سال 1398 به آرزوی خودم با این مشخصات دقیق می رسم و فراموش نکنید که خدای مهربان هر لحظه حتی بدون اینکه من و شما متوجه باشیم مراقب ماست و نظر لطف بی پایانش همواره شامل حالمان است.پس با امید و توکل به خدای مهربانی که حتی یک لحظه من و شما را فراموش نمی کند به آرزوها و خواسته های خوبتان فکرکنید و مطمئن باشید که بزودی به لطف خداوند به همه ی آنها دست خواهید یافت.زیرا خودش فرموده که بخواهید از من تا من بشما بدهم.

سلامتی و شادی همراه با برکت بی پایان خداوند رو براتون آرزو میکنم.


احساس آرام

در قسمت قبل که با عنوان " تصمیمات عجولانه " بود ، در مورد ارتباط شما با اطرافیانتان گفتم که چگونه باید درخواست و تقاضایتان با شرایط فعلی شما مطابقت داشته باشد. اما این به دان معنی نیست که شما خواسته های محدودی نسبت به کائنات عالم و خودتان داشته باشید. شما میتوانید و قادر هستید که بی نهایت از خودتان و کائنات درخواست و دریافت نمایید.

     نکته بسیار مهم وظریفی وجود دارد که اکثر آدمها به آن توجه نمی کنند. یا اگر توجه نمایند سریع از آن عبور میکنند. آن نکته این است که آدمها فراموش میکنند که قبل از فرمان به  ضمیرناخودآگاه و کائنات ، برای بدست آوردن خواسته هایشان ، ابتدا باید خودشان را " آرام " نمایند. به عبارتی تا از درون خود "احساس آرامی " نداشته باشند نخواهند توانست چیزی را از بیرون دریافت نمایند.

درواقع دریافت کردن ، پیش نیازی به نام " احساس آرام و مثبت " می خواهد. اگر کسی آرامش نداشته باشد ، هرگز نخواهند توانست با طوفانی که در درونش وجود دارد برداشتی از زمین ذهن و باور خودداشته باشد. طوفان درون  موجب میشود تا شما نتوانید نمای مناسبی از داشته های خودتان و یا درخواست هایتان از کائنات را به خوبی ببینید.

اکثر آدمها دوست دارند به بهترین ها دست پیداکنند. اما عده کمی فقط میتوانند به این خواسته ها،  دست پیدا کنند. 

در این گونه مواقع شخص عصبی تر شده و به زمین و زمان دشنام می دهد که چرا من نمیتوانم علی الرغم درخواست ها و تمرکزهایی که بر روی خواسته هایم دارم ، آنها را بدست بیاورم.

همانگونه که اشاره شد ، شما ابتدا باید با خودتان کنار بیایید. تکلیفت خودتان را با خودتان روشن کنید. نمیشود که از یک طرف در درونتان مضطرب و پریشان باشید و طوفانی در وجودتان باشد و از طرف دیگر به یک هدف فکر کنید و دائما" بخواهید که به آن هدف برسید. شما ابتدا باید خودتان را آرام کنید. شما باید بدانید که تا زمانی که در درونتان آرامش وجود نداشته باشد هرگز به خواسته هایتان نخواهید رسید. 

مهم نیست که شما چه چیزی میخواهید. همانطور که در فیلم " راز " مشاهده می کنید ، برای  کائنات مقدار و اندازه ملاک نیست. کائنات برایش فرقی نمی کند که شما یک چیز خیلی گرانقیمت میخواهید یا یک چیز بسیار کوچک و ارزان قیمت مورد نظرتان است.کائنات طبق یک قانونمندی مشخص کار میکند. کائنات در درجه اول به نوع احساسی که همراه پیام های دریافتی از ضمیرناخودآگاه شما هستند توجه میکند. 

به یادداشته باشید که کائنات با احساس شما کار دارند. پیام هایی که شما از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات ارسال میکنید هرکدام حاوی یک احساس هستند. احساسی که به آن پیام هویت و شکل میدهد. کائنات به پیام های بدون احساس پاسخ نمی دهد. بخاطر همین است که خیلی ها با وجود اینکه بارها و بارها و شاید سالها به خواسته خود فکر میکنند و درموردش حرف میزنند اما هرگز به خواسته و هدف خود نمی رسند. دلیلش هیمن است که خواسته ها بدون احساس است.

هر پیامی احساسی خاص دارد. یعنی یک  کد مشخصی برای کائنات دارد. کائنات هنگام دریافت پیام های شما ، باید یک "کد " مشخص را دریافت کرده و نسبت به ماهیت آن کد ، اقدام نماید. شما وقتی فقط به یک اتومبیل فکر میکنید ، و با خود میگویید که من دلم میخواهد یک اتومبیل داشته باشم تا با آن به مسافرت بروم، این پیام ناقص است و در هیچ گروه و کدی طبقه بندی نمیشود.شما اگر سالیان سال هم این چنین پیامی را به کائنات ارسال کنید هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. پس لطفا هر پیامی که به کائنات ارسال میکنید حتما احساس مربوطه به آن را هم ارسال کنید تا پیام شما شناسایی شده و توسط کائنات مورد اجرا قرار بگیرد.

اکنون سوال این است که چگونه میتوان احساس لازم و کد مخصوص هر پیام ذهنی را تولید و سپس به کائنات ارسال نمود.

به زودی در این مورد مطلب جدیدی به نگارش در می آید.


احساس آرام

در ویکی پدیا نگرانی اینگونه معنی شده : نگرانی یا دلواپسی یک واکنش طبیعی است که در آن ذهن تلاش میکند با عامل تهدید بیرونی مبارزه کند و جلوی آنرا بگیرد.احساس نگرانی با اضطراب یا توجه بیش از حد به مسائل واقعی یا خیالی همراه است.این مسائل یا به خود شخص مربوط است مانند مسائل مالی یا سلامتی و یا به محیط اطراف وی مانند آلودگی محیط یا  تغییرات تکنولوژی و جامعه مربوط میشود.اکثر مردم با نگرانی های کوتاه مدت در زندگی خود روبروه بوده اند. نگرانی به اندازه طبیعی خود میتواند تاثیرات مثبتی داشته باشد، چون باعث میشود که شخص اقدامات پیش گیرانه انجام بدهد.( مانند بستن کمربند ایمنی خودرو  و یا بیمه آتش سوزی) و یا اینکه از ریسک های خطرناک پرهیز کند.(مانند عصبانی کردن حیوانات وحشی و یا بد مستی) و در برخی موارد نگرانی تاثیرات منفی ممکن است داشته باشد ( مانند بروز افسردگی).

 


نگرانی و استرس

 

این توضیح مختصری از معنی واژه ی نگرانی و استرس بود که عینا" از ویکی پدیا نقل شد . (ما با آن قسمتی که از نگرانی به عنوان یک عامل پیشگرانه  یاد شده کاری نداریم. سخن ما با آن قسمت از  نگرانی است که موجب میشود تا حال ما خراب شده و آرامش را از دست بدهیم.)همانگونه که ملاحظه می کنید نگرانی یک واکنش طبیعی است که در آن ذهن تلاش میکند تا با عامل تهدید بیرونی مبارزه کرده و جلوی آنرا بگیرد.در این هنگام ذهن یک تصویر کامل و قوی با تمام جزئیات از عامل آن نگرانی ایجاد میکند و لحظه به لحظه مشغول  پردازش آن میشود.

شاید گمان کنید که ذهن فقط یک تصویر ساده از آن عامل نگرانی دریافت و ساخته و پرداخته کرده و تمام . اما این چنین نیست. ذهن با قدرت خارق العاده ای که در تجسم و خلق تصاویر دارد ، میتواند در هر لحظه با ایجاد یک تصویر بهتر و جدیدتر ما را با مخاطرات و میزان تهدیدی که  آن عامل نگرانی میتواند برای ما داشته باشد ، به شکل شدیدتر و بزرگتر  مواجه نماید.

درحالی که ممکن است آن عامل نگرانی اصلا" تا این حد خطر آفرین و نگران کننده نباشد. پس چه چیزی باعث میشود که هنگام نگرانی ما آسیب ببینیم؟

اجازه بدهید مثالی ذکر کنم.با  یک ساز ویولون یا پیانو ، هم میتوان آهنگ شاد نواخت و هم آهنگ غمگین! هرکدام از این آهنگ ها برای اجرا باید توسط یک نوازنده ماهر و بر مبنای یک نت نواخته بشود.ذهن ما هم دقیقا" اینگونه عمل میکند.اصلا" اهمیتی برای ذهن ندارد که این پیام ها خوب هستند یا بد ؟ منفی هستند یا مثبت؟ به نفع ما هستند یا به ضرر ما؟ طبق هر آنچه که دریافت میکند عکس العمل نشان میدهد.مانند نت هایی که یا آهنگ شاد بوجود می آورند یا آهنگ غمگین. اینجا دیگر آن ساز مقصر نیست. ساز کار خودش را انجام میدهد. حالا  وقتی ما یک پیام نگران کننده دریافت می کنیم ذهنمان  ابتدا یک تصویر کلی از آن ایجاد کرده و بصورت مستقیم به ضمیرناخودآگاه ارسال میکند. در لحظات اول ضمیرناخودآگاه ما هنوز احساس خاصی را دریافت نکرده و فقط یک تصویر دریافت نموده است. وقتی که ما روی آن عامل نگرانی متمرکز می شویم و شروع به تجزیه و تحلیلش میکنیم در واقع لحظه به لحظه درحال ارسال پیام ها و ارتعاشات منفی جدید از آن یک عامل نگرانی به ضمیرناخودآگاه خودهستیم. همزمان با ارسال این پیام ها ، احساس مربوط به آن هم توسط ضمیرناخودآگاه ایجاد میشود.

ضمیرناخودآگاه احساسی معادل همان پیام هایی که دریافت نموده است ایجاد میکند نه ذره ای کمتر و نه بیشتر. بخاطر همین است که همیشه میگویند هنگام بروز یک حادثه و اتفاق ناگوار ، هرگز دستپاچه نشده و آرامش خود را حفظ کنید. این دقیقا" به خاطر همان است که با افزایش میزان نگرانی و اضطراب ، میزان پیام های ارسالی منفی به ضمیرناخودآگاه هم افزایش می یابد. ضمیرناخودآگاه هرچه بیشتر از این پیام ها و مشابه آن دریافت نماید به همان اندازه احساس قوی تری در شخص ایجاد میکند. شخص غمگین تر و افسرده تر میشود.

پس از تولید احساسات منفی قوی و هیجان انگیز ،این احساسات مجددا"توسط ضمیرناخودآگاه دریافت شده و به شکل تکامل یافته ای بصورت کدها و ارتعاشاتی خاص به کائنات ارسال میشود.به عبارتی ضمیرناخودآگاه ،  هم در ایجاد احساس نقش دارد و هم در ارسال آن به کائنات عمل میکند. این احساسات منفی که با ارتعاشات خاصی که حامل کدهایی با مضمون پیام های داده شده به ضمیرناخودآگاه است ، به کائنات رسیده و از این لحظه به بعد فعالیت کائنات آغاز میشود.

طبق تعریف جناب دکتر علیرضا آزمندیان ، کائنات عبارت است از ، تمامی موجودات عالم به جز خدای مهربان و شخص شما. یعنی به غیر از شما و خدای مهربان ، تمامی عالم هستی شامل کائنات میشوند. کائنات که شامل تمام هستی است شروع به کار نموده و بر مبنای احساسی که دریافت کرده است ، شروع به چیدمان اتفاقات آتی و آینده آدمها می نماید. شخصی که نگران بوده است و این نگرانی را کنترل نکرده و ادامه دار شده تا جایی که احساس مخصوص آن به کائنات رسیده حالا دیگر باید منتظر دریافت و شاهد اتفاقات بدتری باشد.

کائنات با کسی حساب شخصی ندارد. بد شانسی و بد اقبالی هم وجود ندارد. اشباهات وخطاهای خود را به گردن اینها نیندازید. شخصی که در مورد آن  صحبت میکنیم درحالی که هنوز مضطرب و نگران است و همچنان درحال ارائه ی اطلاعات منفی و ناگوار به ضمیرناخودآگاه خوداست ، حال و روز بدتری پیدا میکند و در ادامه با یک حادثه ناگواردیگر مواجه میشود. آن حادثه ی ناگوار جدید که میتواند مثلا" تصادف اتومبیل در بین راه رفتن به بیمارستان یا خانه یا محل کار  باشد ، مجددا" ایجاد افکار و احساسات منفی در آن شخص میکند. از آنجایی که این شخص قصد ندارد این افکار واحساسات منفی را متوقف نماید همچنان دردریافت و ارسال آنها به ضمیرناخودآگاه فعال است. ضمیرناخودآگاه هم بیکار نیست و این پیام ها را درقالب ارتعاشات و کدهایی خاص به کائنات منتقل میکند.

بعد از تجربه ی تصادف دوم ، همچنان احساس ناگوار ادامه دارد و همچنان کائنات در حال ارسال اتفاقات ناگوار هستند. آن شخص با ناراحتی و هیجان منفی به راه خود ادامه میدهد. اما در این بین خودش دچار یک حمله ی ضعیف قلبی میشود. با این اتفاق ، و تصور اینکه دیگر بدتر از این نمیشود شروع به ناله و فریاد از دست کائنات و زمین و زمان میکند و همچنان درحال ارائه و ارسال احساس بد و منفی به ضمیرناخودآگاه خود است. این فعالیت و چرخه بین آن شخص و ضمیرناخودآگاه و کائنات و کیفیت اتفاقات پیش رو همچنان ادامه دارد. آن شخص را به بیمارستان می رسانند اما از آنجایی که تصمیم ندارد دست از نگرانی بردارد و کمی واقع بینانه به موضوع نگاه کند همچنان درحال حرص خوردن و استرس و نگرانی است.

در این هنگام کائنات می بینند که اگر این شخص همچنان ادامه بدهد ممکن است سلامتی اش برای همیشه از دست برود یک فرصت به او داده و اینجا به نوعی پارتی بازی میکند و شخص را در یک حالت شوک و بیهوشی قرار داده تا دیگر نتواند بصورت ارادی و خودخواسته به نابودکردن خویش ادامه بدهد. کائنات بدون استثنا این ارفاق و کمک را برای همه آدمها منظور میکنند زیرا این خواست خداوند است.درحالی که خیلی ها فکر میکنند که وقتی کسی سکته میکند و یا بیهوش میشود و در بیمارستان تحث مراقب های ویژه قرار میگیرد دیگر کارش تمام است. دراصل کارش درحال تمام شدن بوده اما کائنات با این اتفاق درواقع او را بنوعی از دست خودش نجات داده اند. اما وقتی شخص از بیمارستان مرخص میشود ، معمولا" تلاشی برای بهبودی ذهن خود نمیکند و در اکثر مواقع همچنان به تکرار آن افکار و احساسات منفی در گذشته و قبل از این عارضه ادامه میدهند. بخاطر همین موضوع است که معمولا" بعد از این بحران ها وعارضه های مغزی یا قلبی ، کمتر کسی کاملا" به حالت اولیه بر میگردد و معمولا" دچار از کار افتادن و بی حس شدن قسمتی یا نیمی از بدن خودمیشوند.

کائنات نیمی از بدن آن شخص را بی حس و یا فلج میکند تا دیگر به تکرار اشتباهات و خطاهایی که میتوانست منجر به حتی مرگش بشود ادامه ندهد.

اما من شخصا" افرادی را دیده ام که حتی پس از گرفتار شدن به عارضه مغزی یا قلبی ، همچنان باز دست از عصبانیت و حرص خوردن بر نمی دارند. نگرانی و استرس لحظه ای رهایشان نمیکند.درواقع آنها نگرانی را رها نمیکنند.و پس از مدتی دیگر فرصتی که کائنات به آنها داده به اتمام می رسد و هیچ کسی نمیتواند برای بازگشت سلامتی او کاری انجام بدهد.

ادامه .

 


احساس آرام

زباله و کائنات

 

همانگونه که قبلا" در موضوع " کائنات" اشاره شده است ، کائنات کاملا" هوشمند هستند. سر کائنات نمیتوان کلاه گذاشت و گولش زد. کوچکترین رفتار و فکر ما از نظرش دور نمی ماند و بواسطه ی انجام آن کار یا آن  فکر به خصوص ، به ما امتیاز میدهد.

 

ما آدمها با کائنات در ارتباط هستیم و به نوعی بده و بستان داریم. یعنی دائما" در تعامل بوده و عمل و عکس العملی در جریان است. این تعامل بسیار پیچیده و در عین حال دقیق و جالب است. خیلی ها شاید ندانند که هوشمندی کائنات دقیقا" به چه معناست. چرا میگوییم کائنات هوشمند هستند و همه چیز را می فهمند و عکس العمل نشان میدهند.

 

جالب است بدانید که وقتی کسی یک زباله بر روی زمین می ندازد ، درحالی که میتواند آنرا در درون سطل زباله بریزد ، این به نوعی توهین به کائنات محسوب میشود.کائنات مانند انسان ها بلافاصله پاسخ نمیدهد بلکه بواسطه ی سیستم حساس و پیچیده ای که دارد عکس العمل نشان میدهد.

 

کائنات بابت اشتباهات و خطاهای آدمها ، آنها را جریمه میکند. اما این جریمه بسیار دقیق  محاسبه میشود. اگر کسی یک ته سیگاری را بر روی زمین بی انداز ، دقیقا" به اندازه ی کسی که در وسط اتوبان هنگام رانندگی یک کیسه پر از پوست پرتغال و سیب و تخمه را رها میکند متفاوت خواهد بود.

 

همانگونه که جریمه ی عبور از چراغ قرمز با جریمه ی سرعت غیر  مجاز متفاوت است. لذا کائنات با معیار خاصی که برای خودش دارد این خطاهای انسانی را محاسبه کرده و به تناسب آن شخص خاطی را جریمه میکند.

 

همانگونه گفتم این خطاها در سیستم کائنات طبقه بندی شده هستند. هر خطایی که توسط یک آدم انجام میشود به گروه و طبقه ی خاص خودش منتقل میشود و در پرونده ی آن شخص بایگانی میشود. به خاطر داشته باشید وقتی کسی یک آدمسی را از دهانش خارج می کند و آنرا در پیاده رو یا خیابان می اندازد و باعث میشود که آن آدمس به کف پای کسی دیگر چسبیده و موجب آزار و اذیت وی بشود ، قطعا" جریمه ای سنگین تر خواهد داشت. که در ادامه در مورد این جریمه ها هم صحبت میکنیم.

 

کائنات هوشمند خلق شده اند و اینکه گاهی از طرف بعضی از افراد ناآگاه می شنویم که با بی خیالی تمام بعد از انجام یک خطای کائناتی میگویند : کی به کیه؟ اتفاقا" به شدت کی به کی هست !این خطاهای انسانی که از طرف کائنات نمره منفی به آنها داده میشود آنقدر زیاد هستندکه اگر بخواهم به تک تک آنها اشاره کنم قطعا" از حوصله ی شما خارج خواهد بود. اما ناچارم که به تعدادی از آنها که زیاد مورد استفاده قرار میگیرد اشاره کنم تا در ذهن باقی بماند.

 

هنگام پیاده روی کمی به اطراف خود بیشتر توجه کنید. یا هنگام قدم زدن در پارک ها همینطور. ببینید چقدر آشغال و زباله هایی هست که براحتی میشد آنها را در درون سطل زباله ریخت. و چقدر منظره ی محیط شما را خراب کرده و جلوه ای بد به آن داده است. بعضی ها میگویند : خوب شهرداری مسئول همین کارهاست. باید شهر را نظافت کرده و این زباله ها را جمع کند. بله شهرداری وظیفه ی تمیز و پاکیزه نگهداشتن شهر را بر عهده دارد اما موضوع اصلا " اینجا بحث شهرداری یا چه کسی زباله بریزد و چه کسی تمیز کند نیست، بلکه موضوع بسیار وحشتناک تر از آن است که حتی بعضی ها تصورش را هم نمیتوانند بکنند.

 

 

ادامه.


 

 

 

 

 

 

 

 

 


 




احساس آرام

خوشبختی یک احساس درونی است

خوشبختی یک احساس درونی است.

خیلی از آدمها به دنبال " خوشبختی " هستند. آنها هر چقدر که تلاش می کنند در نهایت نمی توانند " خوشبختی " را بدست بیاورند. در آخر نا امید و افسرده می شوند و از زمین و زمان و کائنات گله و شکایت می کنند که پس این خوشبختی کجاست و چرا به سراغ آنها نمی رود؟

 

خوشبختی یک احساس درونی است. اگر شما از آن دسته و گروهی هستید که فکر می کنید ، اگر ثروت نجومی و یا اتومبیل و خانه و هر چیز دیگر خاصی  که مد نظرتان است را نداشته باشید آنگاه هرگز خوشبخت نیستید ، باید بدانید که سخت در اشتباه هستید.زیرا به  محض از دست دادن هر یک از آنها ، خوشبختی هم به همراهش رخت بر خواهد بست .

 

لازمه ی خوشبختی داشتن یک احساس آرام و مثبت است. شما باید بتوانید از هر آنچه که هم اکنون در اختیارتان است لذت ببرید و بابت داشتن آنها خوشنود باشید. شکر گزاری و قدردانی بابت داشته های فعلی شما ، احساس آرام و مثبتی را در شما ایجاد می کند. اگر به زندگی افراد موفق نگاه کنید خواهید دید که هیچ یک از آنها از ابتدا آنگونه ثروتمند و خوشبخت نبوده اند. آنها در ابتدا توانستند که خود را آرام بسازند. تا زمانی طوفان درون آرام نگیرد ، هرگز خوشبختی و آرامش و موفقیت به سراغ کسی نخواهد رفت.

 

زمانی که شما بابت داشته های فعلی خود خوشنود و شکرگزار باشید ، آنگاه در هر لحظه پیام ها و سیگنال های مثبتی به ضمیرناخودآگاهتان ارسال میشود. ضمیرناخودآگاه در هر لحظه در حال دریافت این پیام ها از طرف شماست. شما این پیام ها را در هر لحظه توسط افکارتان و سخنانی که به زبان می آورید برای ضمیرناخودآگاهتان ارسال میکنید. ضمیرناخودآگاه هم این پیام ها را دریافت نموده و به همراه احساسی  که برای آن در شما ایجاد شده است را  به کائنات ارسال میکند.

 

کائنات وظیفه دارند هر پیامی را که حاوی احساس است را دریافت نموده و بر اساس آن ، کیفیت اتفاقات زندگی شما را تدارک ببیند.

پس اگر شما دائما" در حال تولید پیام های منفی ( نا امیدی و یاس و خشم و عصبانیت و حسادت ) در ذهن خود هستید آنگاه باید شاهد تجربه ی اتفاقات ناگواری در زندگی اتان باشید.

لازم به یاد آوری است که هر آدمی در سیستم کائنات برای خود یک کد و آی پی مخصوص دارد. همانگونه هر شماره تلفنی یک آی پی مخصوص و منحصر به فرد دارد ، هر آدمی هم برای خود یک آی پی و کد مخصوص و انحصاری در کائنات دارد. کائنات با استناد به این کد ، عملیات خود را انجام می دهد. همانگونه که میدانید وظیفه ی کائنات اجرایی کردن دستوراتی است که هر آدمی بر اساس  سخنان و افکار و احساسش در خود ایجاد میکند .

 

وقتی یک شخصی داشته های ارزشمند فعلی خود را نادیده می گیرد و فقط به آن چیزهایی که ندارد و یا آرزوی داشتن آنها را دارد ، فکر میکند ، بصورت اتوماتیک افکار و احساسات خاصی در وجودش شکل می گیرد. این افکار و احساس نا امیدی و یاس از نداشتن چیزهایی که آرزویش را دارد ، بصورت سیگنال هایی به ضمیرناخودآگاهش ارسال میشود. ضمیرناخودآگاه این پیام منفی را به همراه احساس بد آن ، به کائنات می فرستد. کائنات با دریافت این افکار و احساس منفی از طرف آن شخص با کد مشخص، بلافاصله شروع به بررسی اوضاع و احوال وی میکند.

 

کائنات با دریافت کد مورد نظر بلافاصله متوجه میشود که این پیام از طرف کیست. لذا به سرعت پرونده ی وی تحت بررسی قرار می گیرد. کائنات با بررسی پرونده آن شخص و نگاهی عمیق و گسترده به زندگی فعلی وی ، در می یابند که " شرایط فعلی این شخص " با محتویات پیام دریافت شده ، یکسان نیست و همخوانی ندارد.

 

لازم به توضیح است که کائنات برداشت های خاصی از افکار و احساسات ما دارد و برای هر یک از آنها یک " کد " در نظر می گیرد.

 

همانگونه که گفتم کائنات با بررسی وضعیت فعلی آن شخص متوجه میشوند که اوضاع و احوال ایشان با پیغامی که به همراه احساسش فرستاده است اصلا" همخوانی ندارد . درحالی که این پیام دریافتی به معنی داشتن یک شرایط خیلی سخت و ناگوار است. شرایط یک شخص بیمار، تصادف کرده ، در بیمارستان بستری شده ، بدهکار، شکست خورده ، غم و اندوه یک مصیبت ، و صدها مورد دیگر از این قبیل که کائنات در فاکتورها و لیست خود دارد و برای آن شخص تدارک می بیند. آن شخصی  که گله و شکایت می کرده است ، و بجای شکر گزاری و تلاش برای زندگی بهتر خود ، دائما" درحال ناله و شکایت بوده است ، اکنون باید اتفاقاتی را تجربه کند که با افکار و احساساتش همخوانی داشته باشد.

 

لذا کائنات عالم شروع به تدارک حوادث و اتفاقات آینده بر اساس آن افکار و احساس منفی برای آن شخص میکند.

 

چند وقت بعد ، اتفاقات و حوادث ناگوار از راه می رسند. بیماری، آسیب دیدن از تصادف، خرابی اتومبیل ، دعوا و درگیری فیزیکی ، برخورد با افراد عصبی و ناراحت ،و صدها اتفاق اینگونه در سر راه ایشان قرار میگیرد. کائنات با کسی حساب شخصی ندارد. کائنات بر اساس دریافتی هایی که ما خودمان برایش از طریق ذهن خود ارسال میکنیم ، این اتفاقات را در زندگی برایمان رقم می زند. هیچ رویدادی در این دنیا تصادفی نیست. هیچ اتفاقی از قبل ، بدون اینکه ما خودمان خواسته باشیم یا دستور ایجاد آنرا صادر کرده باشیم ، رخداد نمیکند.

 

افراد آرام و شکرگزاری که بابت داشته های فعلی خود از خدای مهربان سپاسگزاری میکند ، با ایجاد تفکر و احساس آرام و مثبت در وجود خویشتن ، باعث میشوند که کیفیت اتفاقات و حوادث آینده طوری برایشان رقم بخورد که بتوانند به راحتی و مثل آب خوردن ، به اهداف و آرزوهای قشنگی که در ذهن خود دارند برسند. برای رسیدن به خواسته هایتان ابتدا باید آرامش داشته باشید. به داشته های فعلی خود فکر کنید و بابت آنها قدرشناسی کنید آنگاه با احساس آرامشی که بدست می آورید اهداف و آرزوها و رویاهای قشنگتان از پشت ابرهای تیره ی بد بینی و نا امیدی و غم و اندوه ، پدیدار می شوند و شما متعجب خواهید شد که این اتفاقات زیبا چقدر شبیه معجزه هستند.درحالی که هیچ معجزه و شانسی در کار نیست. برای شروع ابتدا و قدم اول این است که به داشته های فعلی اتان فکرکنید و اصلا" به نداشته ها توجهی نکنید. بعد از بدست آوردن آرامش ، آنگاه آرزوها و رویاهایتان یک به یک و بصورت خودکار نمایان میشوند.

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 


احساس آرام

کار نیکو کردن از پر کردن است

هر کاری که توسط هر آدمی در این جهان انجام می شود به نوعی در حساب او در کائنات ذخیره می شود. یعنی اینکه ما آدمها در هر لحظه درحال پس انداز کردن هستیم.

همانطور که شما به یک بانک مراجعه می کنید و مبلغی پول را به عنوان پس انداز در آنجا نگهداری می کنید تا مواقعی که مورد نیازتان بود از آن استفاده نمائید ، کارهایی که ما در هر لحظه انجام می دهیم هم چنین است و در هر لحظه درحال ذخیره و پس انداز شدن هستند.

کارهای خوب و مثبت که به نوعی خیر و منفعت آن بصورت مستقیم یا غیر مستقیم به دیگران می رسد ، به شکل خاصی در حساب شما در کائنات ذخیره شده و در مواقع لزوم به داد شما خواهد رسید. مثلا" فرض کنید شما هنگام عبور از یک پیاده رو یا خیابان ،متوجه یک تکه سنگ در آنجا شدید. آن سنگ را بر می دارید و در گوشه ای قرار می دهید تا مبادا به عابران و رهگذران و یا وسایط نقلیه گذری ، صدمه وارد بشود. شما با این کار ، بدون اینکه متوجه بشوید یک امتیاز به حسابتان در کائنات اضافه کرده اید.  این امتیاز و ذخیره ، در مواقعی که شما نیاز به کمک دارید ، کائنات از حساب شما برداشت می کند و آن مشکل و مسئله شما را حل می کند، و هیچ ربطی هم به شانس و اقبال ندارد!

گاهی اوقات اتفاقات عجیبی در زندگی ما رخ می دهد که باعث تعجب ما می شود. با خود فکر می کنیم که چطور این اتفاق افتاد؟ یا چگونه این مسئله من به این خوبی و معجزه وار حل شد؟ آنجا دقیقا" همان موقعی است که کائنات از حساب ذخیره شما برای حل مشکل شما استفاده کرده است.

پس با این حساب هر آدم عاقلی تمام تلاش خود را می کند که تا میتواند برای خود در کائنات پس انداز کند.

این پس اندازها خیلی به درد بخور هستند و خیلی راحت می توان آنرا افزایش داد. گاهی اوقات حتی یک نگاه محبت آمیز به کودکی که در حال بازی در کوچه است و یا یک نگاه دوستانه به همسایه می تواند یک پس انداز محسوب بشود. به طور کلی هر عمل نیکی که باعث رضایت خاطر شما شده و به نفع کسی دیگر جز خودتان در آن لحظه باشد یک پس انداز محسوب میشود.

شما در خانه ،می توانید در شستن و تمیز کردن خانه به همسر یا مادرتان همکاری کنید. شستن یک استکان یا یک بشقاب یک ذخیره محسوب می شود. یک نگاه محبت آمیز به  سیمای نازنین  پدر یا مادرتان یک پس انداز در کائنات محسوب می شود ، چه برسد به اینکه دستانشان را بوسه بزنید و مطیع محض آنها باشید.آنگاه دیگر رقم امتیازتان آنقدر زیاد میشود که دیگر حتی فرشتگان آسمان هم قادر به شمارش آن نخواهند بود.( خدمت و ارادت به پدر و مادر و جلب رضایت آنها آنقدر امتیاز و پاداش دارد که فقط خود خداوند قادر است پاداش آنرا محاسبه نماید  و از عهده ی هیچ کسی دیگر بر نمی آید.قابل توجه کسانی که هنوز پدر و مادرشان در قید حیات هستند).

هنگام انجام دادن یک کار خیر و مثبت ، انتظار پاداش نداشته باشید، زیرا احتمالا" دیگر آنوقت کار نیک شما در کائنات ثبت نخواهد شد زیرا شما نتیجه کار خود را گرفته اید.

به همین خاطر است که بزرگان و علما همیشه گفته اند که بعد از انجام کار نیک توقع و انتظاری نداشته باشید تا پاداش واقعی و ارزشمند را از کائنات دریافت نمائید.

 مثلا" روزی برای انجام کاری به اداره ای وارد می شوید . با کمال تعجب مشاهده می کنید که یکی از کارمندان مثل اینکه سالهاست شما را می شناسد با خوشرویی کار شما را انجام می دهد و شما را متعجب می کند! ( آنگاه باخود فکر میکنید ، مگر میشود که به اداره ای مراجعه بکنم و به این خوبی و خوشرویی با من برخورد  شود؟)  یا درحال عبور از خیابان ، اتومبیلی بصورت خطرناکی از کنار شما عبور می کند بدون اینکه صدمه ای به شما وارد بشود. شما در آن لحظه قطعا" از " شانس " یاد خواهید کرد. یا مثلا " می گویید خدا خیلی رحم کرد. در واقع چیزی بنام شانس وجود خارجی ندارد و فقط یک نگرش و تفکر بیشتر نیست. و از طرفی خدای مهربان هم هرگز بین بندگان خود تمایز و تبعیض قائل نمی شود که از یکی مراقبت نماید و از دیگری مراقبت نکند و اجازه بدهد که برایش حوادث ناگوار رخ بدهد. خداوند مهربان این جهان را قانونمند و هوشمند خلق نموده و خود فقط درحال مانیتور آن است. هر کار خوب یا بدی ، هرچند کوچک ، شامل پاداش یا مجازات است. همانگونه که در قرآن کریم هم به این موضوع اشاره شده که :  خوبی و بدی شما حتی به اندازه ذره ای خردل ، محاسبه شده و به خود شما باز می گردد.

این قسمت خوب داستان بود. اما کسانی که از هر فرصتی استفاده می کنند تا باعث رنجش خاطر و اذیت دیگران بشوند، آنها در چه شرایطی از نظر کائنات و قوانین هوشمند آن قرار دارند؟

همانگونه که گفتم ، برای کائنات فرقی نمی کند که شما چه کسی باشید و کجا زندگی کنید. هر آدمی بدون استثنا مشمول  قوانین هوشمند کائنات است. کسی که بی مهابا اقدام به انجام کارهایی می کند که باعث رنجش و آزار دیگران می شود ، چه  کوچک و چه بزرگ، چه آشکارا و چه پنهان ، به شدت مورد مجازات کائنات قرار می گیرد.کائنات با ثبت این کارها، در زمان مناسب ، بازتاب آن کارها را به آن شخص نشان می دهند.

همانگونه که برای یک شخص مثبت و کسی که دائما" در حال انجام کار مثبت و خوب است ، هر لحظه یک پاداش برایش در کائنات ثبت می شود ، دقیقا" در روی دیگر سکه هم چنین برنامه ای درحال اجرا است و برای کسی که برای دیگران ناراحتی ایجاد می کند و موجب آزار و اذیت دیگران می شود برایش مجازات ثبت می شود. کارهای خطای او در حساب او درحال ذخیره شدن هستند.( حتی یک کلمه و جمله ای که به ضرر کسی دیگر گفته شود).

همانگونه که گفتم این موضوع آنقدر پیچیده و حساس است که به درستی و دقیق نمی توان به تمام ابعاد تاثیر گذار آن به صورت کامل اشاره کرد.

در اینجا خالی از لطف نیست که خاطره ای از دوران کودکی خودم را با پدر بزرگوارم بیان کنم.

در کودکی به واسطه ی علاقه ای خاص که نسبت به پدرم  داشتم ، همیشه  از هر فرصتی استفاده می کردم تا در کنار و همراه او باشم. به خوبی به یاد دارم که هنگام عبور از کوچه یا خیابان ، بارها و بارها و به کرات ، خم شده بود و تکه سنگ یا چوبی را از محل عبور عابران یا وسایط نقلیه برداشته و کناری گذاشته بود اوایل که خیلی کوچکتر بودم اصلا" مفهوم این کارهایش را نمی فهمیدم و حتی به ذهنم خطور نمی کرد که از او دلیل کارش را سوال کنم. همین که کنار و همراهش بودم برایم کافی بود و لذت می بردم .  اما کمی بزرگتر که شدم این حس کنجکاوی را با چند سوال نشان دادم. وقتی از ایشان دلیل این کارهایش را سوال کردم ، در کمال مهربانی گفتند: چون اینجا محل عبور آدمها یا محل تردد وسایط نقلیه می باشد  لذا ممکن است این تکه سنگ یا آن تکه چوب ، باعث شود به آدمها یا اتومبیل یا موتور سیکلت هایی  که درحال عبور هستند   صدمه وارد بشود. این را بر میدارم تا آنها آسیب  نبینند.

بصورت اتوماتیک این کارها برایم ملکه ذهن شد. هرچقدر بزرگتر می شدم  بیشتر حواسم جمع بود که  هنگام عبور از پیاده رو یا خیابان، اگر سنگی یا چوبی در آنجا بود را بردارم که به دیگران صدمه ای وارد نشود.

ایشان همیشه می گفتند که اگر میخواهی انسان خوبی باشی ، تا میتوانی به مردم خدمت کن. هرکاری که از دستت بر می آید برای مردم انجام بده ، اگر هم در شرایطی هیچ  کاری از دستت بر نیامد اشکالی ندارد اما مراقب باش باعث رنجش خاطر کسی نشوی. چه با دستانت و چه با زبانت.کسی را آزار نده.


نمیدانم شاید پدرم به خاطر کمی سن و سال من  ، نمی توانست قوانین کائنات را برایم شرح بدهد و با زبانی بسیار ساده که برایم قابل فهم باشد در آن سنین ، پیچیده ترین قوانین هوشمند کائنات را باز گو میکرد.

گاهی اوقات آنقدر سرگرم این زندگی ماشینی! می شویم که فراموش می کنیم ما در این جهان تنها نیسیتم. کسی هست که درحال مانیتور کردن ماست. کوچکترین کاری که  از ما سر می زند توسط او فیلم برداری میشود و بعد از ثبت و ضبط در پرونده و حساب ما ذخیره می شود. این ذخیره ها در طی زندگی کوتاه ما در این دنیا ، به شکل اتفاقات خوب یا بد ، برایمان نمود واقعی پیدا میکنند.

توصیه میکنم تا می توانید باعث راحتی اطرافیانتان بشوید. به هرشکلی که می توانید باعث خوشحالی دیگران بشوید. اگر .اگر نمی توانید کار خوبی انجام بدهید و یا چیزی به فکرتان نمی رسید حداقل مراقب باشید که باعث رنجش خاطر کسی نشوید.

آرزو میکنم حساب پس انداز ذخیره کارهای خوب شما در کائنات آنقدر زیاد باشد که در هر لحظه از زندگی خود ، یک اتفاق و حادثه قشنگ و دلچسب را تجربه کنید.

 


 



احساس آرام

آرامش در زمان حال است .

برای موفق شدن و رسیدن به اهداف خود در زندگی ، قبل از هر چیز شما باید آرامش داشته باشید. باید آرام باشید. آیا هم اکنون آرام هستید؟

 

شما ممکن است در حال تحصیل در دانشگاه باشید و یا اینکه مشغول انجام کاری در یک اداره یا یک کارخانه باشید. یا یک خانم خانه دار و یا یک دانش آموز. شما ممکن است هر شغل و حرفه ای داشته باشید. اصلا مهم نیست. مهم نیست که چه برنامه و هدف هایی برای آینده اتان در نظر دارید. مهم نیست که چقدر امکانات دارید. چه کسی هستید و کجا زندگی میکنید.

فقط یک چیز مهم است و آن " آرامش " است.

آرامش خود را تحت هیچ شرایطی از دست ندهید و سر آن معامله نکنید.

شما اگر آرامش نداشته باشید ، نه تنها نمی توانید حتی در دراز مدت به اهداف و آرزوهای از پیش تعیین شده خود دست پیدا کنید ، بلکه ممکن است بیمار و ناتوان شده و از کل زندگی ساقط بشوید.

ادامه مطلب.


احساس آرام

هر مرد موفقی زنی هوشمند داشته است

 

 

نقش زن در موفقیت مرد

 

در کتاب ارزشمند " بیندشید و ثروتمند شوید " اثر ماندگار  " ناپلئون هیل " در بخش یازدهم آن کتاب با عنوان " کیماگری - احساس جنسی " به خوبی هر چه تمامتر به اهمیت موضوع میل جنسی و رابطه موفقیت با میل جنسی متعالی ، اشاره شده است.

در این کتاب می خوانیم ، چه خوشبخت است کسی که می تواند از میل جنسی به گونه ای خلاق استفاده کند.

درادامه به بررسی های علمی انجام شده در این زمینه اشاره میکند و می افزاید :

بررسی های علمی به حقایق مهمی دست یافته اند که می توان به دو مورد آن اشاره کرد:

1. انسانهای موفق از طبیعت جنسی متعالی برخوردارند. به عبارت دیگر آنها هنر تبدیل میل جنسی را آموخته اند.

2. مردان موفق در ادبیات ، صنعت ، هنر و سایر حرفه ها تحت تاثیر نفوذ یک زن قرار داشته اند.

. ادامه مطلب.

 


احساس آرام

 ناله و ناسپاسی مانند آتشی به جان انسان ناسپاس می افتد. 

ناله و شکایت از زندگی و عکس العمل  کائنات 

 

ناله و شکایت ، پیام های منفی و مخربی هستند که توسط ضمیرخودآگاه ما به ضمیرناخودآگاه فرستاده میشود. ما از طریق سخن گفتن و شنیدن ، این پیام های منفی را به ضمیرناخودآگاه و سپس به کائنات عالم انتقال می دهیم.

 

 

ادامه مطلب.

 

 


احساس آرام

شاد بودن و شکرگزاری موجب موفقیت و رسیدن به هدف میشود.

.

 

شاد بودن و شکرگزاری شرط  موفقیت و رسیدن به هدف است.


زندگی آدمها همیشه پر فراز و نشیب بوده و هست. عده ای می گویند که مزه ی زندگی به همین تلخی هاست. اما من زیاد موافق نیستم. موافق این موضوع نیستم که اتفاقات ناگوار و مشکلات در زندگی میتواند نمک زندگی باشد. اگر باوری این چنینی از این حوادث و اتفاقات ناگوار داشته باشیم ، در واقع یه جورایی خودمان را به آنها عادت می دهیم و وجود آنها را در زندگی خود می پذیریم. اما آنها براستی تلخ هستند . مزه تلخ چگونه میتواند شور یا شیرین یا ترش باشد.

بجای چنین نگرش و باوری نسبت به اتفاقات تلخ زندگی ، باید دید  که اصولا" چرا اتفاقات تلخ  پدیدار میشوند و چگونه میتوان کیفیت اتفاقات آینده را مدیریت نمود به طوری که همواره شاهد اتفاقات وحوادث خوب و خوشایند باشیم.

 

ادامه مطلب .



احساس آرام

.نقدی کوتاه بر فیلم هزارپا

احساس آرام در هزارپا

 

در این وب سایت بارها و بارها به اهمیت تاثیر سخنان دیگران بر روی خودمان صحبت شده است . ما از طریق ورودی های گوشهایمان و هر آنچه که می بینیم ، پیام هایی دستوری را به  ضمیرناخودآگاه خودمان ارسال میکنیم که بعدها آن پیام ها به کائنات انتقال پیدا میکند. همانگونه که قبلا" هم اشاره شده کائنات هم کیفیت اتفاقات زندگی ما را دقیقا" بر مبنای همان دستورات فرستاده شده از طرف ضمیرناخودآگاه ، چیدمان میکند.

برای روشن تر شدن موضوع میخواهم اشاره ای کوتاه به فیلم ایرانی و موفق " هزارپا " داشته باشم.

 

ادامه مطلب.

.


احساس آرام

کائنات و کیفیت اتفاقات آینده

.

کائنات و سرنوشت

 

  اگر می دانستید که نوع احساس شما اعم از احساس مثبت و خوب و یا احساس منفی و بد ، چقدر بر روی کیفیت و شکل اتفاقات و حوادث زندگی شما در آینده و ایجاد سرنوشت خوب یا بد ، نقش دارد آنگاه شاید این پست را با دقت بیشتری می خواندید.

 

 ادامه مطلب.

 


احساس آرام

 

 

.

شادی خودت را مشروط نکن !

 

آدمها معمولا" بیشتر به نداشته هایشان فکر می کنند تا داشته هایشان. بیشتر به چیزهایی فکر میکنند و در باره اش حرف می زنند که هم اکنون در اختیار ندارند. درحالی که برای موفقیت و رسیدن به خواسته ها و اهداف خود در زندگی ، باید ابتدا به هر آنچه که هم اکنون در اختیارتان است نگاه کنید و بابت تک تک آنها قدردان و شکرگزار باشید.

 

ادامه مطلب.

 


احساس آرام

.

آیا می توان کیفیت اتفاقات  و حوادث زندگی را بدست خود تغییر  داد؟

 

خیلی ها نمی دانند که شکل و کیفیت اتفاقات و حوادث زندگی آنها  به دست خودشان ایجاد می شود.آنها به تقدیر و سرنوشت ایمان دارند و با خود می گویند ، هر اتفاقی در زندگی ما از قبل تعیین شده است و ما هیچ گونه نقشی در ایجاد یا تغییر آن نداریم. هر حادثه ای از قبل نوشته شده و ما مقهور سرنوشت هستیم. براستی اگر چنین است ، فرق انسان با گوسفند چیست؟ گوسفند هم یک قربانی است. او هیچ گونه اختیاری از خود ندارد.

 

ادامه مطلب.

 

 

ب


احساس آرام

 پاداش نیکی به پدر

 

نیکی به پدر و  مادر ، پاداش خاصی در نزد خداوند دارد. بعبارتی کسی که به پدر و مادر خود نیکی می کند در واقع بنوعی با خداوند جهان آفرین معامله می کند. تا حدی  که در روایات داریم که حتی نگاه محبت آمیز به سیمای پدر و مادر ، در نزد خداوند دارای پاداش و ثواب بسیار است.

 

در همین رابطه میخواهم توجه شما را به داستانی جلب کنم که در واقع ریشه و منبع اصلی آن در سوره مبارکه بقره می باشد. آیات 67 تا 71 سوره بقره به این داستان اشاره دارد.

 

ادامه مطلب.

 


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندام کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بی افتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

سخن گفتن و سخن شنیدن

.

سخن گفتن و سخن شنیدن

سخنانی که ما به زبان می آوریم و یا می شنویم ، همگی دارای انرژی هستند. طبق قانون فیزیک ، انرژی از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. بنابراین شما باید به شدت مراقب باشید که با چه کسی صحبت می کنید و چه چیزهایی می شنوید.

آدمهای منفی باف در اطراف شما کم نیستند. افرادی که خواسته یا ناخواسته ، با بیان سخنان یاس آلوده ، موجب می شوند تا  شما از هدف و ایده ی خود دورتر و دورتر بشوید. آنها با بیان کلماتی که ظاهرا" شکل و بوی دلسوزانه دارند ، سعی می کنند تا شما را مجاب نمایند که ، دست از هدف و ایده خود بردارید و به همان زندگی معمولی و روزمره خود ادامه بدهید. لازم به گفتن نیست که ، آدمهای خیلی کمی در اطراف شما هستند که به واقع دوست دار موفقیت و پیشرفت شما باشند. ( البته اگر شما علم غیب داشتید و میتوانستید درون و ذهن اطرافیانتان را بخوانید ، آنگاه بیشتر ممکن بود بخاطر این واقعیت تلخ ، اذیت بشوید).

شاید به جرات بتوان گفت که سخن گفتن نقش بسیار کلیدی و حیاتی در روابط آدم ها دارد.

چه ازدواج ها که به تلخی و جدایی کشیده شده ، فقط بخاطر زبان و سخنان طرفین.

چه رابطه های فامیلی و خانوادگی که بریده شده ، فقط به خاطر اینکه مراقب سخنان خود نبوده اند.

چه دوستی هایی که از بین رفته .

مردی که دائما" از همسر خود زخم زبان می شنود، هرگز نخواهد توانست موفقیت و پیروزی در زندگی و یا حرفه و شغل خود را تجربه کند.

دانش آموزی که دائما" از جانب پدر یا مادر خود و یا معلم خود ، سخنان منفی و نا امید کننده می شنود ، امید چندانی به پیشرفت و موفقیتش نیست.

ایکاش می شد کنترل شده حرف زد. ایکاش میشد سنجیده سخن گفت. اما افسوس که براحتی سخن می گوئیم و براحتی آب خوردن هم می شنویم.

زمانی که شما قصد انجام کاری را دارید ، نباید در مورد هدف و ایده خود با دیگران صحبت کنید. اگر کسی از نقشه و برنامه شما مطلع بشود مطمئن باشید که با سخنانی که به زبان خواهد آورد ، انگیزه و نگاه شما را نسبت به کار و  هدفتان را دچار دستخوش تغییرات نامطلوب خواهد نمود.

شاید بگوئید که چرا اینقدر بد بینانه به این موضوع نگاه میکنم. اما حقیقت ماجرا این است که این موضوع اصلا" شوخی بردار نیست. این مسئله به قدری مهم و حائز اهمیت است که حتی نباید به نزدیک ترین افراد پیرامون خود در این زمینه خاص اعتماد نمائید. وقتی نقشه و برنامه ای برای اجرا دارید هیچ کسی ، حتی پدر و مادرتان و یا همسرتان نباید از آن مطلع بشود. زیرا خیلی از مواقع آنها بدون اینکه حتی منظور خاصی داشته باشند با سخنانشان باعث میشوند که شما بصورت اتوماتیک از هدف خود دور بشوید.

تاثیر سخنان دیگران روی ما فقط ، روی برنامه و نقشه های کاری ما تاثیر منفی نمی گذارد بلکه این تاثیرات میتواند بر روی روحیه و احساس ما هم نقش داشته باشد. وقتی شما با شخصی که سخنان منفی به کار می برد صحبت میکنید بصورت قطع ، روحیه و باور شما خراب میشود. وقتی هم که احساس شما خراب بشود متعاقبا" کیفیت اتفاقات زندگی اتان خراب میشود.

دیگران نظرات و ایده های خود را بر مبنای نگاه و بینش خودشان بیان میکنند. آنها دنیا را با چشم خودشان می بینند نه با چشمان شما. نه با نگاه و عقیده شما. وقتی شما براحتی تحت تاثیر سخنان کسی که سخنان منفی بیان میکند قرار میگیرید ، ناخواسته دیدتان نسبت به هدف و نقشه های کاری و زندگی اتان تغییر میکند. مایوس می شوید و دیگر احساس میکنید نیازی به تلاش و ادامه دادن نیست.

وقتی با آدمی که منفی باف است روبرو شدید( هرکسی که میخواهد باشد . فرقی نمیکند) اگر میتوانید آن محل را ترک کنید که هیچ ، بلافاصله محل را ترک کنید. اما اگر نمی توانید بنا به دلایلی محل را ترک کنید ، راه چاره شما " سکوت " است. فقط سکوت کنید و هیچ پاسخی به وی ندهید. بعضی آدمهای منفی باف گاهی حتی بدون اینکه خودشان متوجه باشند جملاتی را بیان میکنند که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند لذا در اینگونه مواقع نباید با او به بحث و جدل بپردازید. سکوت کنید و اجازه بدهید او توپ هایش را به سمت زمین شما پرتاب کند. بلاخره توپ هایش دیر یا زود تمام خواهد شد. وقتی شما با کسی درحال مکالمه هستید مانند بازی تنیس ، در حال رد و بدل کردن توپ به سمت یکدیگر هستید. بارها شده که هنگام صحبت کردن با کسی ، از نگاه سرد و سکوت معنادارش خسته شده اید و ترجیح داده اید که دیگر این موضوع را ادامه ندهید. این دقیقا همان زمانی است که طرف مقابل شما دیگر توپی به سمت شما پرتاب نمیکند و شما زمانی متوجه می شوید که دیگر توپی برای ارسال ندارید و مجبور میشوید که ساکت بشوید.

اگر با شخصی مواجه شدید که سخنانش شما را اذیت میکرد فقط سکوت کنید و گاهی نگاه معنا داری به وی بکنید. بصورت خودکار ساکت خواهد شد و دیگر آن موضوع را ادامه نخواهد داد.

البته این کار به نوعی توهین برای شخص مقابل تلقی خواهد شد. لطفا فقط زمانی از این تکنیک استفاده کنید که دیگر احساس کرده باشید که سخنانش واقعا برایتان مفید نیست و میتواند به روحیه و احساس شما آسیب وارد کند.

اگر میتوانستید یک رمز ورود به زبان و گوش خود بزنید آنگاه اتفاقات معجزه آسایی را در زندگی خود مشاهده می کردید. مثلا هروقت کسی میخواست سخنی را وارد ذهن شما بکند، گوش شما با مرور و آنالیز کردن آن سخنان ، یا اجازه ورود میداد یا نمیداد. یا هنگام سخن گفتن هم همینطور. وقتی میخواستید سخنی به زبان بیاورید ابتدا کمی فکر میکردید که آیا این سخن خوشایند خودم و اطرافیانم هست یا خیر؟

در پایان یادآوی میکنم که اگر ما حتی اصلا" سخنی به زبان نیاوریم ، هرگز به ما نخواهند گفت : لال ! یا اگر پاسخ هر سخنی را ندهیم هم نخواهند گفت که ایشان ناشنوا هستند و چیزی نشنیدند.

هرچند اگر به ما کر و لال بگویند بهتر از آن است که چیزهایی بشنویم و یا بگوییم که مایه دردسر و خراب شدن احساس و ایده های ما بشود.


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندانم کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بیفتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

نباید از شکست ترسید زیرا همان ترس مانع جلو رفتن میشود.

 

 

ترس از شکست و اما و اگرها.

 

 

گاهی اوقات شما برنامه ای برای آینده دارید. یک نقشه تهیه کرده اید و به نظرتان می رسد که می توانید طبق آن نقشه به سمت هدف خود حرکت کنید. لذا شروع به کار کرده و در ذهن خود یک تصویر از آن نقشه را بصورت عملی طراحی می کنید و همین که می خواهید بصورت ذهنی و در تخیل خود ، به سمت هدف حرکت کنید و بعبارتی آنرا اجرائی نمائید ، یک سری تصورات باطل به سرعت به سراغ شما می آیند و مانع از ادامه ی کار می شوند.

آنها همان اما و اگرهایی هستند که اجازه نمی دهند شما به ادامه ی نقشه و هدف خود بپردازید.مانند.

- از کجا معلوم که بتوانم موفق بشوم؟

- اگر کار و نقشه ام نگرفت ، آنوقت چه میشود؟

-اگر اطرافیانم با من همکاری نکنند ، چه ؟

- اگر شکست بخورم ؟

- بعدا" حتما" به من خواهند خندید!

- جایگاه خانوادگی و اجتماعی من از این که هست هم خراب تر خواهد شد!

- و اما و اگرهایی که اگر بخواهم در اینجا آنها را بشمارم ، کل این صفحه را پر خواهند کرد و به یقین خودتان هم با آنها آشنا هستید.

. در ادامه ی مطلب به تفصیل در مورد عوامل و موانع شکست و ناکامی از رسیدن به هدف توضیح داده شده است.

اگر این موضوع برایتان جالب است ، به بقیه آن در " ادامه مطلب " توجه بفرمائید.


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندانم کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بیفتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

سخن گفتن و سخن شنیدن

.

سخن گفتن و سخن شنیدن

سخنانی که ما به زبان می آوریم و یا می شنویم ، همگی دارای انرژی هستند. طبق قانون فیزیک ، انرژی از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. بنابراین شما باید به شدت مراقب باشید که با چه کسی صحبت می کنید و چه چیزهایی می شنوید.

آدمهای منفی باف در اطراف شما کم نیستند. افرادی که خواسته یا ناخواسته ، با بیان سخنان یاس آلوده ، موجب می شوند تا  شما از هدف و ایده ی خود دورتر و دورتر بشوید. آنها با بیان کلماتی که ظاهرا" شکل و بوی دلسوزانه دارند ، سعی می کنند تا شما را مجاب نمایند که ، دست از هدف و ایده خود بردارید و به همان زندگی معمولی و روزمره خود ادامه بدهید. لازم به گفتن نیست که ، آدمهای خیلی کمی در اطراف شما هستند که به واقع دوست دار موفقیت و پیشرفت شما باشند. ( البته اگر شما علم غیب داشتید و میتوانستید درون و ذهن اطرافیانتان را بخوانید ، آنگاه بیشتر ممکن بود بخاطر این واقعیت تلخ ، اذیت بشوید).

شاید به جرات بتوان گفت که سخن گفتن نقش بسیار کلیدی و حیاتی در روابط آدم ها دارد.

چه ازدواج ها که به تلخی و جدایی کشیده شده ، فقط بخاطر زبان و سخنان طرفین.

چه رابطه های فامیلی و خانوادگی که بریده شده ، فقط به خاطر اینکه مراقب سخنان خود نبوده اند.

چه دوستی هایی که از بین رفته .

مردی که دائما" از همسر خود زخم زبان می شنود، هرگز نخواهد توانست موفقیت و پیروزی در زندگی و یا حرفه و شغل خود را تجربه کند.

دانش آموزی که دائما" از جانب پدر یا مادر خود و یا معلم خود ، سخنان منفی و نا امید کننده می شنود ، امید چندانی به پیشرفت و موفقیتش نیست.

ایکاش می شد کنترل شده حرف زد. ایکاش میشد سنجیده سخن گفت. اما افسوس که براحتی سخن می گوئیم و براحتی آب خوردن هم می شنویم.

زمانی که شما قصد انجام کاری را دارید ، نباید در مورد هدف و ایده خود با دیگران صحبت کنید. اگر کسی از نقشه و برنامه شما مطلع بشود مطمئن باشید که با سخنانی که به زبان خواهد آورد ، انگیزه و نگاه شما را نسبت به کار و  هدفتان را دچار دستخوش تغییرات نامطلوب خواهد نمود.

شاید بگوئید که چرا اینقدر بد بینانه به این موضوع نگاه میکنم. اما حقیقت ماجرا این است که این موضوع اصلا" شوخی بردار نیست. این مسئله به قدری مهم و حائز اهمیت است که حتی نباید به نزدیک ترین افراد پیرامون خود در این زمینه خاص اعتماد نمائید. وقتی نقشه و برنامه ای برای اجرا دارید هیچ کسی ، حتی پدر و مادرتان و یا همسرتان نباید از آن مطلع بشود. زیرا خیلی از مواقع آنها بدون اینکه حتی منظور خاصی داشته باشند با سخنانشان باعث میشوند که شما بصورت اتوماتیک از هدف خود دور بشوید.

تاثیر سخنان دیگران روی ما فقط ، روی برنامه و نقشه های کاری ما تاثیر منفی نمی گذارد بلکه این تاثیرات میتواند بر روی روحیه و احساس ما هم نقش داشته باشد. وقتی شما با شخصی که سخنان منفی به کار می برد صحبت میکنید بصورت قطع ، روحیه و باور شما خراب میشود. وقتی هم که احساس شما خراب بشود متعاقبا" کیفیت اتفاقات زندگی اتان خراب میشود.

دیگران نظرات و ایده های خود را بر مبنای نگاه و بینش خودشان بیان میکنند. آنها دنیا را با چشم خودشان می بینند نه با چشمان شما. نه با نگاه و عقیده شما. وقتی شما براحتی تحت تاثیر سخنان کسی که سخنان منفی بیان میکند قرار میگیرید ، ناخواسته دیدتان نسبت به هدف و نقشه های کاری و زندگی اتان تغییر میکند. مایوس می شوید و دیگر احساس میکنید نیازی به تلاش و ادامه دادن نیست.

وقتی با آدمی که منفی باف است روبرو شدید( هرکسی که میخواهد باشد . فرقی نمیکند) اگر میتوانید آن محل را ترک کنید که هیچ ، بلافاصله محل را ترک کنید. اما اگر نمی توانید بنا به دلایلی محل را ترک کنید ، راه چاره شما " سکوت " است. فقط سکوت کنید و هیچ پاسخی به وی ندهید. بعضی آدمهای منفی باف گاهی حتی بدون اینکه خودشان متوجه باشند جملاتی را بیان میکنند که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند لذا در اینگونه مواقع نباید با او به بحث و جدل بپردازید. سکوت کنید و اجازه بدهید او توپ هایش را به سمت زمین شما پرتاب کند. بلاخره توپ هایش دیر یا زود تمام خواهد شد. وقتی شما با کسی درحال مکالمه هستید مانند بازی تنیس ، در حال رد و بدل کردن توپ به سمت یکدیگر هستید. بارها شده که هنگام صحبت کردن با کسی ، از نگاه سرد و سکوت معنادارش خسته شده اید و ترجیح داده اید که دیگر این موضوع را ادامه ندهید. این دقیقا همان زمانی است که طرف مقابل شما دیگر توپی به سمت شما پرتاب نمیکند و شما زمانی متوجه می شوید که دیگر توپی برای ارسال ندارید و مجبور میشوید که ساکت بشوید.

اگر با شخصی مواجه شدید که سخنانش شما را اذیت میکرد فقط سکوت کنید و گاهی نگاه معنا داری به وی بکنید. بصورت خودکار ساکت خواهد شد و دیگر آن موضوع را ادامه نخواهد داد.

البته این کار به نوعی توهین برای شخص مقابل تلقی خواهد شد. لطفا فقط زمانی از این تکنیک استفاده کنید که دیگر احساس کرده باشید که سخنانش واقعا برایتان مفید نیست و میتواند به روحیه و احساس شما آسیب وارد کند.

اگر میتوانستید یک رمز ورود به زبان و گوش خود بزنید آنگاه اتفاقات معجزه آسایی را در زندگی خود مشاهده می کردید. مثلا هروقت کسی میخواست سخنی را وارد ذهن شما بکند، گوش شما با مرور و آنالیز کردن آن سخنان ، یا اجازه ورود میداد یا نمیداد. یا هنگام سخن گفتن هم همینطور. وقتی میخواستید سخنی به زبان بیاورید ابتدا کمی فکر میکردید که آیا این سخن خوشایند خودم و اطرافیانم هست یا خیر؟

در پایان یادآوی میکنم که اگر ما حتی اصلا" سخنی به زبان نیاوریم ، هرگز به ما نخواهند گفت : لال ! یا اگر پاسخ هر سخنی را ندهیم هم نخواهند گفت که ایشان ناشنوا هستند و چیزی نشنیدند.

هرچند اگر به ما کر و لال بگویند بهتر از آن است که چیزهایی بشنویم و یا بگوییم که مایه دردسر و خراب شدن احساس و ایده های ما بشود.


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندانم کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بیفتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

سخن گفتن و سخن شنیدن

.

سخن گفتن و سخن شنیدن

سخنانی که ما به زبان می آوریم و یا می شنویم ، همگی دارای انرژی هستند. طبق قانون فیزیک ، انرژی از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. بنابراین شما باید به شدت مراقب باشید که با چه کسی صحبت می کنید و چه چیزهایی می شنوید.

آدمهای منفی باف در اطراف شما کم نیستند. افرادی که خواسته یا ناخواسته ، با بیان سخنان یاس آلوده ، موجب می شوند تا  شما از هدف و ایده ی خود دورتر و دورتر بشوید. آنها با بیان کلماتی که ظاهرا" شکل و بوی دلسوزانه دارند ، سعی می کنند تا شما را مجاب نمایند که ، دست از هدف و ایده خود بردارید و به همان زندگی معمولی و روزمره خود ادامه بدهید. لازم به گفتن نیست که ، آدمهای خیلی کمی در اطراف شما هستند که به واقع دوست دار موفقیت و پیشرفت شما باشند. ( البته اگر شما علم غیب داشتید و میتوانستید درون و ذهن اطرافیانتان را بخوانید ، آنگاه بیشتر ممکن بود بخاطر این واقعیت تلخ ، اذیت بشوید).

شاید به جرات بتوان گفت که سخن گفتن نقش بسیار کلیدی و حیاتی در روابط آدم ها دارد.

چه ازدواج ها که به تلخی و جدایی کشیده شده ، فقط بخاطر زبان و سخنان طرفین.

چه رابطه های فامیلی و خانوادگی که بریده شده ، فقط به خاطر اینکه مراقب سخنان خود نبوده اند.

چه دوستی هایی که از بین رفته .

مردی که دائما" از همسر خود زخم زبان می شنود، هرگز نخواهد توانست موفقیت و پیروزی در زندگی و یا حرفه و شغل خود را تجربه کند.

دانش آموزی که دائما" از جانب پدر یا مادر خود و یا معلم خود ، سخنان منفی و نا امید کننده می شنود ، امید چندانی به پیشرفت و موفقیتش نیست.

ایکاش می شد کنترل شده حرف زد. ایکاش میشد سنجیده سخن گفت. اما افسوس که براحتی سخن می گوئیم و براحتی آب خوردن هم می شنویم.

زمانی که شما قصد انجام کاری را دارید ، نباید در مورد هدف و ایده خود با دیگران صحبت کنید. اگر کسی از نقشه و برنامه شما مطلع بشود مطمئن باشید که با سخنانی که به زبان خواهد آورد ، انگیزه و نگاه شما را نسبت به کار و  هدفتان را دچار دستخوش تغییرات نامطلوب خواهد نمود.

شاید بگوئید که چرا اینقدر بد بینانه به این موضوع نگاه میکنم. اما حقیقت ماجرا این است که این موضوع اصلا" شوخی بردار نیست. این مسئله به قدری مهم و حائز اهمیت است که حتی نباید به نزدیک ترین افراد پیرامون خود در این زمینه خاص اعتماد نمائید. وقتی نقشه و برنامه ای برای اجرا دارید هیچ کسی ، حتی پدر و مادرتان و یا همسرتان نباید از آن مطلع بشود. زیرا خیلی از مواقع آنها بدون اینکه حتی منظور خاصی داشته باشند با سخنانشان باعث میشوند که شما بصورت اتوماتیک از هدف خود دور بشوید.

تاثیر سخنان دیگران روی ما فقط ، روی برنامه و نقشه های کاری ما تاثیر منفی نمی گذارد بلکه این تاثیرات میتواند بر روی روحیه و احساس ما هم نقش داشته باشد. وقتی شما با شخصی که سخنان منفی به کار می برد صحبت میکنید بصورت قطع ، روحیه و باور شما خراب میشود. وقتی هم که احساس شما خراب بشود متعاقبا" کیفیت اتفاقات زندگی اتان خراب میشود.

دیگران نظرات و ایده های خود را بر مبنای نگاه و بینش خودشان بیان میکنند. آنها دنیا را با چشم خودشان می بینند نه با چشمان شما. نه با نگاه و عقیده شما. وقتی شما براحتی تحت تاثیر سخنان کسی که سخنان منفی بیان میکند قرار میگیرید ، ناخواسته دیدتان نسبت به هدف و نقشه های کاری و زندگی اتان تغییر میکند. مایوس می شوید و دیگر احساس میکنید نیازی به تلاش و ادامه دادن نیست.

وقتی با آدمی که منفی باف است روبرو شدید( هرکسی که میخواهد باشد . فرقی نمیکند) اگر میتوانید آن محل را ترک کنید که هیچ ، بلافاصله محل را ترک کنید. اما اگر نمی توانید بنا به دلایلی محل را ترک کنید ، راه چاره شما " سکوت " است. فقط سکوت کنید و هیچ پاسخی به وی ندهید. بعضی آدمهای منفی باف گاهی حتی بدون اینکه خودشان متوجه باشند جملاتی را بیان میکنند که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند لذا در اینگونه مواقع نباید با او به بحث و جدل بپردازید. سکوت کنید و اجازه بدهید او توپ هایش را به سمت زمین شما پرتاب کند. بلاخره توپ هایش دیر یا زود تمام خواهد شد. وقتی شما با کسی درحال مکالمه هستید مانند بازی تنیس ، در حال رد و بدل کردن توپ به سمت یکدیگر هستید. بارها شده که هنگام صحبت کردن با کسی ، از نگاه سرد و سکوت معنادارش خسته شده اید و ترجیح داده اید که دیگر این موضوع را ادامه ندهید. این دقیقا همان زمانی است که طرف مقابل شما دیگر توپی به سمت شما پرتاب نمیکند و شما زمانی متوجه می شوید که دیگر توپی برای ارسال ندارید و مجبور میشوید که ساکت بشوید.

اگر با شخصی مواجه شدید که سخنانش شما را اذیت میکرد فقط سکوت کنید و گاهی نگاه معنا داری به وی بکنید. بصورت خودکار ساکت خواهد شد و دیگر آن موضوع را ادامه نخواهد داد.

البته این کار به نوعی توهین برای شخص مقابل تلقی خواهد شد. لطفا فقط زمانی از این تکنیک استفاده کنید که دیگر احساس کرده باشید که سخنانش واقعا برایتان مفید نیست و میتواند به روحیه و احساس شما آسیب وارد کند.

اگر میتوانستید یک رمز ورود به زبان و گوش خود بزنید آنگاه اتفاقات معجزه آسایی را در زندگی خود مشاهده می کردید. مثلا هروقت کسی میخواست سخنی را وارد ذهن شما بکند، گوش شما با مرور و آنالیز کردن آن سخنان ، یا اجازه ورود میداد یا نمیداد. یا هنگام سخن گفتن هم همینطور. وقتی میخواستید سخنی به زبان بیاورید ابتدا کمی فکر میکردید که آیا این سخن خوشایند خودم و اطرافیانم هست یا خیر؟

در پایان یادآوی میکنم که اگر ما حتی اصلا" سخنی به زبان نیاوریم ، هرگز به ما نخواهند گفت : لال ! یا اگر پاسخ هر سخنی را ندهیم هم نخواهند گفت که ایشان ناشنوا هستند و چیزی نشنیدند.

هرچند اگر به ما کر و لال بگویند بهتر از آن است که چیزهایی بشنویم و یا بگوییم که مایه دردسر و خراب شدن احساس و ایده های ما بشود.


احساس آرام

آرامش در زمان حال است .

برای موفق شدن و رسیدن به اهداف خود در زندگی ، قبل از هر چیز شما باید آرامش داشته باشید. باید آرام باشید. آیا هم اکنون آرام هستید؟

 

شما ممکن است در حال تحصیل در دانشگاه باشید و یا اینکه مشغول انجام کاری در یک اداره یا یک کارخانه باشید. یا یک خانم خانه دار و یا یک دانش آموز. شما ممکن است هر شغل و حرفه ای داشته باشید. اصلا مهم نیست. مهم نیست که چه برنامه و هدف هایی برای آینده اتان در نظر دارید. مهم نیست که چقدر امکانات دارید. چه کسی هستید و کجا زندگی میکنید.

فقط یک چیز مهم است و آن " آرامش " است.

آرامش خود را تحت هیچ شرایطی از دست ندهید و سر آن معامله نکنید.

شما اگر آرامش نداشته باشید ، نه تنها نمی توانید حتی در دراز مدت به اهداف و آرزوهای از پیش تعیین شده خود دست پیدا کنید ، بلکه ممکن است بیمار و ناتوان شده و از کل زندگی ساقط بشوید.

ادامه مطلب.


احساس آرام

هر مرد موفقی زنی هوشمند داشته است

 

 

نقش زن در موفقیت مرد

 

در کتاب ارزشمند " بیندشید و ثروتمند شوید " اثر ماندگار  " ناپلئون هیل " در بخش یازدهم آن کتاب با عنوان " کیماگری - احساس جنسی " به خوبی هر چه تمامتر به اهمیت موضوع میل جنسی و رابطه موفقیت با میل جنسی متعالی ، اشاره شده است.

در این کتاب می خوانیم ، چه خوشبخت است کسی که می تواند از میل جنسی به گونه ای خلاق استفاده کند.

درادامه به بررسی های علمی انجام شده در این زمینه اشاره میکند و می افزاید :

بررسی های علمی به حقایق مهمی دست یافته اند که می توان به دو مورد آن اشاره کرد:

1. انسانهای موفق از طبیعت جنسی متعالی برخوردارند. به عبارت دیگر آنها هنر تبدیل میل جنسی را آموخته اند.

2. مردان موفق در ادبیات ، صنعت ، هنر و سایر حرفه ها تحت تاثیر نفوذ یک زن قرار داشته اند.

. ادامه مطلب.

 


احساس آرام

 ناله و ناسپاسی مانند آتشی به جان انسان ناسپاس می افتد. 

ناله و شکایت از زندگی و عکس العمل  کائنات 

 

ناله و شکایت ، پیام های منفی و مخربی هستند که توسط ضمیرخودآگاه ما به ضمیرناخودآگاه فرستاده میشود. ما از طریق سخن گفتن و شنیدن ، این پیام های منفی را به ضمیرناخودآگاه و سپس به کائنات عالم انتقال می دهیم.

 

 

ادامه مطلب.

 

 


احساس آرام

شاد بودن و شکرگزاری موجب موفقیت و رسیدن به هدف میشود.

.

 

شاد بودن و شکرگزاری شرط  موفقیت و رسیدن به هدف است.


زندگی آدمها همیشه پر فراز و نشیب بوده و هست. عده ای می گویند که مزه ی زندگی به همین تلخی هاست. اما من زیاد موافق نیستم. موافق این موضوع نیستم که اتفاقات ناگوار و مشکلات در زندگی میتواند نمک زندگی باشد. اگر باوری این چنینی از این حوادث و اتفاقات ناگوار داشته باشیم ، در واقع یه جورایی خودمان را به آنها عادت می دهیم و وجود آنها را در زندگی خود می پذیریم. اما آنها براستی تلخ هستند . مزه تلخ چگونه میتواند شور یا شیرین یا ترش باشد.

بجای چنین نگرش و باوری نسبت به اتفاقات تلخ زندگی ، باید دید  که اصولا" چرا اتفاقات تلخ  پدیدار میشوند و چگونه میتوان کیفیت اتفاقات آینده را مدیریت نمود به طوری که همواره شاهد اتفاقات وحوادث خوب و خوشایند باشیم.

 

ادامه مطلب .



احساس آرام

.نقدی کوتاه بر فیلم هزارپا

احساس آرام در هزارپا

 

در این وب سایت بارها و بارها به اهمیت تاثیر سخنان دیگران بر روی خودمان صحبت شده است . ما از طریق ورودی های گوشهایمان و هر آنچه که می بینیم ، پیام هایی دستوری را به  ضمیرناخودآگاه خودمان ارسال میکنیم که بعدها آن پیام ها به کائنات انتقال پیدا میکند. همانگونه که قبلا" هم اشاره شده کائنات هم کیفیت اتفاقات زندگی ما را دقیقا" بر مبنای همان دستورات فرستاده شده از طرف ضمیرناخودآگاه ، چیدمان میکند.

برای روشن تر شدن موضوع میخواهم اشاره ای کوتاه به فیلم ایرانی و موفق " هزارپا " داشته باشم.

 

ادامه مطلب.

.


احساس آرام

چگونه میتوان در یک حالت احساسی خوب به سر برد؟

 

برای هر یک از شما هم ممکن است اتفاقی ناخوشایند رخ داده  و باعث شده باشد که شما مدتی در یک حالت احساسی  بد  و  ناخوشایند به سر ببرید.

 

بزرگترین اشتباهی که  معمولا" در این گونه  موارد  رخ  میدهد ، ماندن در آن حالت احساسی ناخوشایند و منفی است. گویی بعضی از آدمها دوست دارند و از ماندن در آن حالت احساسی ناخوشایند و غم انگیز لذت می برند.

 

فکر کردن و سخن گفتن در مورد آن موضوع ناخوشایند که برای ما رخ داده است ، باعث میشود که ما همچنان آن حادثه را برای خودمان  زنده نگهداریم .

همانطور که میدانید کائنات لحظه به لحظه در حال دریافت پیام و اطلاعات از سوی ما هستند تا کیفیت اتفاقات زندگی ما را بر اساس آنها رقم  بزنند.

 

وقتی که شخصی یک اتفاق ناخوشایند را تجربه نمود ، باید سریع از آن عبور کند. زیرا ماندن در آن حالت احساسی ناخوشایند و منفی ، به منزله ی این است که در هر لحظه  پیام هایی به کائنات ارسال میکند که حاوی همان احساس منفی و ناخوشایندی است که برایش بوجود آمده است.

 

کائنات  چون لحظه به لحظه و آنلاین اطلاعات را دریافت میکنند ، دیگر کاری ندارند به اینکه این اطلاعات منفی جدید ، متعلق به اتفاقی است که مثلا یک ساعت یا یک روز یا یکسال پیش رخ داده است ، کائنات آنلاین و بر اساس دریافت آن پیام ها ، شروع به چیدمان کیفیت اتفاقات زندگی وی خواهند نمود.

 

وقتی شخصی در یک حالت احساسی منفی باقی بماند ، کائنات با دریافت لحظه به لحظه ی آن اطلاعات و پیام های منفی اینگونه باور خواهند کرد که این شخص همین الان درحال تجربه ی یک اتفاق ناگوار دیگر است. لذا با بررسی وضعیت آن شخص  متوجه میشوند که در لحظه حال و همین الان ، هیچ اتفاقی درحال تجربه شدن نیست. پس این شخص برای چه ناراحت و غمگین است و در یک حالت احساسی منفی و ناخوشایند به سر می برد؟

 

لازم به ذکر است که کائنات به هیچ عنوان نمی تواند قبول کند که  کیفیت اتفاقات زندگی یک شخصی با حالت احساسی او یکسان نباشد. این با قوانین کائنات کاملا مغایرت دارد. لذا به سرعت شروع به چیدمان اتفاقات و رخدادهایی میکند که متناسب با آن احساس منفی آن شخص باشد.

 

حتما"شنیده اید که میگویند: بد بیاری پشت بد بیاری .

بله این بد بیاری به این خاطر پشت سر هم تکرار میشود که شخص ، همچنان در همان حالت احساسی بد و ناخوشایند و منفی باقی میماند.

پس کاملا به یادداشته باشید که هرگز در یک حالت  احساسی منفی و غم انگیز و یا بطور کلی هر احساس منفی دیگر مانند خشم ، عصبانیت، کینه ، حسادت ، و امثال اینها باقی نمانید. حرکت کنید و خودتان را در آن حالت احساسی میخکوب نکنید.

 

اما برعکس اگر در یک حالت احساسی خوب و مثبت و خوشایند قرار داشتید ، تا میتوانید سعی کنید در آن حالت احساسی باقی بمانید. با حرف زدن و فکر کردن پیرامون آن ، تخییل و تجسم مثبت و تصویر سازی های خوب و خوشایند ، خودتان را در آن حالت احساسی مثبت و خوب نگهدارید. همانگونه که اشاره شد کائنات نخواهند فهمید که شما بابت چه خوشحال هستید. کائنات هرگز متوجه نخواهند شد که شما بابت اتفاقی که در گذشته رخ داده خوشحالید. کائنات با تصور اینکه شما در حال حاضر درحال تجربه ی یک اتفاق خوشایند هستید ، کیفیت اتفاقات آتی زندگی شما را هم بر اساس همان حالت احساسی که از شما دریافت میند ، چیدمان میکند.

 

آدمهایی هستند که به آدمهای خوش شانس معروفند. در واقع چیزی بنام شانس وجود خارجی ندارد. آنها فقط منفی باف نیستند. مثبت اندیش هستند . در لحظه زندگی میکنند و هرگز اجازه نمیدهند که یک اتفاق ناگوار تمام لحظات زندگی آنها را نابود کند. آنها به سرعت عبور میکنند.


احساس آرام

 

نگهبانی برای دروازه ی ذهن

 

 

شما با دیدن ، شنیدن ، لمس کردن ، چشیدن ، و حس بویایی خود اطلاعاتی را به ذهن خود وارد میکنید.

 

 

شما با ارتعاشات فکری که هر لحظه از ذهن شما خطور میکنند ، اطلاعات و پیام های جدیدی را به ذهن خود اضافه میکنید.

این اطلاعات ، بعد از دریافت شدن توسط ذهن ، وارد ضمیرناخودآگاه می شوند.

 

 

ضمیرناخودآگاه یک کپی از این اطلاعات را بایگانی نموده و در صورتی که همراه این اطلاعات " احساس " مناسب ضمیمه شده باشد ، بلافاصله به کائنات ارسال می شوند.

 

 

نقش احساس در انتقال اطلاعات به کائنات

هیچ پیامی بدون احساس مناسب آن ، از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات انتقال پیدا نمی کند .

 

 

به همین دلیل است که خیلی ها اظهار می دارند که مدت ها در مورد موضوعی فکر کرده اند و یا حرف زده اند ، اما اتفاق مورد نظرشان رخ نداده است. مدت ها به خود تلقین نموده اند اما هیچ اتفاقی رخ نداده است.

بله همینطور است. اگر احساس در میان نباشد ، این اطلاعات خام بوده و شرایط انتقال به کائنات را نخواهند داشت.

 

 

زمانی که شما در مورد موضوعی صحبت می کنید و یا در مورد آن فکر می کنید ، ممکن است در یک حالت بی تفاوتی قرار داشته باشید. یا اینکه ممکن است بسیار هیجان زده باشید. یا ممکن است غمگین و افسرده بوده باشید. تمام این احساسات می توانند ضمیمه و آن سخنان و افکار شما باشند.

 

 

زمانی که احساس خاصی به همراه کلام یا فکر شما همراه شد آنگاه  مجوز ورود به ضمیرناخودآگاه را پیدا خواهد نمود.

مثال:

بارها ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که حال دلتان چندان خوب نبوده است و به یکباره یکی از اقوام یا دوستانتان به شما زنگ می زند. شما در اینجا قرار است صحبت کنید اما با چه احساسی؟

 

 

شما هم اکنون یک احساس منفی دارید. احساس بد ، یک احساس منفی به شمار می آید. شما با این احساس ، گوشی تلفن را بر میدارید و شروع به صحبت میکنید. هنوز چند کلمه ای از بیان جملات شما نگذشته است که طرف مقابلتان متوجه این حس شما میشود و از شما سوال می کند ، اتفاقی افتاده ؟ چرا صدای شما طور دیگری است ؟

 

 

آن شخص چگونه متوجه شده که شما احساس خوبی نداشته اید؟

بله از حالت لحن صدا و بیان شما متوجه شده است زیرا که احساس ما در سخنان و کلام و افکارما  تاثیر می گذارد.

 

 

همانگونه که ملاحظه شد ، احساس بسیار نقش موثری در شکل گیری و مثبت یا منفی جلوه دادن کلام و افکار ما به دیگران دارد. کائنات هم از این امر مستنثی نخواهند بود.

 

 

وقتی شما سخنی می گویید که همراه با یک احساس منفی و بد است ، این جملات شما به شکل یک دستور ، به کائنات ارسال میشود. بعبارتی کائنات لحظه به لحظه در انتظار دریافت دستوری از طرف شما هستند ، چون کیفیت اتفاقات آینده زندگی شما توسط کائنات چیده مان میشود.

کائنات با دریافت لحظه به لحظه ی اطلاعات از شما ، کیفیت خوشایند یا ناخوشایندی برای زندگی شما در آینده تدارک می بیند.

 

 

لذا توصیه میشود که همیشه در یک حالت احساسی خوب به سر ببرید.



احساس آرام

هنگام گرفتن فرمان باید دستها در حالت ساعت (10:10) یا (9:15) قرار داشته باشند.

 

 

روش صحیح گرفتن فرمان در رانندگی

مقدمه:

هنر رانندگی در عین سادگی، بسیار دشوار و پیچیده است. اصولی دارد که باید بصورت کامل و به درستی به آنها توجه نمود. عدم توجه به این نکات موجب بروز حوادث ناخوشایندی خواهند شد. همانگونه که در مطلب قبلی با عنوان "پشت پرده اتفاقات ناخوشایند" بیان شد، تصادف یک عامل بازدارنده از سوی کائنات است.

به عبارتی تصادف شما به این معنی است که، مسیر را اشتباه رفته‌اید و کائنات به این وسیله از ادامه حرکت شما جلوگیری کرده است. اگر به قوانین راهنمائی و رانندگی بی توجهی کنیم قطعا" توسط کائنات مجازات خواهیم شد. و این مجازات گاهی بصورت تصادف است و گاهی به صورت یک خرابی موتور اتومبیل یا پنچری و یا هر وسیله دیگری که کائنات می‌تواند از آن استفاده کند. و آن بستگی به میزان درصد اشتباه ما دارد که آن را کائنات تشخیص داده و مجازات لازم را اعمال می‌کند. افسر راهنمائی و رانندگی هم یکی از عوامل کائنات است. او به میل خودش کاری نمی‌کند. باید حتما" دستور کائنات به ضمیرناخودآگاه او ارسال شده باشد تا جریمه‌ای صورت بگیرد. و اگر شما در مدار اشتباهی قرار بگیرید آنگاه بصورت اتوماتیک پیامهای لازم به افسر راهنمائی و رانندگی و یا دوربین های مستقر در جاده صادر خواهد شد.

یکی از مهمترین اشتباهات رانندگی طرز گرفتن فرمان به صورت غلط است که این امر به ظاهر ساده می‌تواند موجب بروز حوادث و تصادفات زیادی بشود.

در اینجا به صورت مختصر به طرز صحیح گرفتن فرمان و اتفاقاتی که در اثر انجام اشتباه این کار بوجود خواهد آمد اشاره می‌کنم. امیدوارم با به خاطر سپردن این نکات ساده و اما در عین حال مهم، همیشه یک رانندگی ایمن داشته باشید.

دیروز در خیابان یک اتومبیل آموزش رانندگی توجهم را به خودش جلب کرد. یک خانم جوان در حال رانندگی بود. مربی هم یک آقای میانسال بود که با دقت به روبرو نگاه می‌کرد. گویا در افکار خودش غوطه ور بود.

شاید در آن لحظه به هر چیزی فکر می‌کرد به جز رانندگی آن خانم هنرجو!

اما نکته جالب طرز گرفتن فرمان توسط آن خانم هنرجو بود. آن خانم دستانش را در قسمت پائین فرمان قرار داده بود. برایم عجیب بود. مگر می‌شود مربی مراقب رانندگی هنرجو نباشد. مگر می‌شود حواسش هر جایی باشد به جز نحوه رانندگی هنرجو؟

با خودم فکر کردم، این خانم به همین  شیوه، رانندگی را خواهد آموخت. فردا با گرفتن گواهینامه وارد کوچه وخیابان خواهد شد. آنگاه اگر یک اتفاق و تصادف رخ بدهد مقصر کیست؟ ما هم که تکلیفمان مشخص است. مثل اکثر موارد می‌ایستیم و به اشتباه آن خانم می‌خندیم. کاری که در جامعه ما متاسفانه رواج دارد. فقط کافی است که یک خانم در هنگام رانندگی مرتکب اشتباه بشود. سوژه ما ایجاد شده است. من قصد ندارم الان از بعد جامعه شناسی و روانشناختی به این موضوع نگاه کنم فقط خیلی کوتاه یادآوری می‌کنم که عدم توجه مربیان به هنرجویان در هنگام رانندگی، می‌تواند عواقب جبران ناپذیری پدید بیاورد.

توجه مربیان به نحوه آموزش و رانندگی هنرجویان، باعث خواهد شد که در آینده، اورژانس کار کمتری داشته باشد. تخت‌های بیمارستان‌ها کمتر اشغال بشود. خانواده‌های کمتری عزادار بشوند. بچه‌های کمتری پدر و مادر خود را از دست داده و بی سرپرست باشند. خسارت کمتری به اتومبیل‌ها وارد بشود. چرا؟ چون آنگاه تصادف کمتری رخ خواهد داد. وظیفه مربیان آموزش رانندگی بسیار حساس و خطیر است.

امیدوارم آن دسته از مربیان عزیزی که توجه کمتری به نحوه آموزش و رانندگی هنرجویان خود دارند کمی بیشتر مراقب باشند. زیرا آنها در آن لحظه مسئول هستند.

نحوه صحیح  گرفتن فرمان

قبل از اینکه به ادامه مطلب بپردازم یادآور می‌شوم که هم اکنون هم از قانون 10:10 و هم قانون (9:15) دقیقه استفاده می‌شود. یعنی دستها در حالت ساعت ده و دقیقه و نه و پانزده دقیقه قرار می‌گیرند. هر دو حالت درست بوده و بر حسب راحتی شما در هنگام رانندگی می‌توانید از یکی از دو روش بالا استفاده نمائید.

کسانی که قانون (9:15) را توصیه می‌کنند معتقد هستند که در این حالت دستها اولا" به دسته راهنما و برف پاکن و ادوات دیگری که در زیر فرمان قرار دارند نزدیک تر هستند. و دوم اینکه در هنگام باز شدن کیسه هوا، امکان برخورد دستها به کیسه هوا کمتر خواهد شد. طرفداران روش (10:10) هم استدلال های خودشان را دارند.

 بهر حال در اینجا برای اینکه حوصله شما هم سر نرود فقط به نمونه (10:10) که مزیت های بیشتری نسبت به فرمول (9:15) دارد پرداخته می‌شود.

شما یک ساعت دیواری را در ذهن خود مجسم کنید. ساعت ده و ده دقیقه را در ذهن خود تصور نمائید. مانند شکل زیر:

چگونه فرمان خودرو را به درستی در دست بگیریم؟

دستان شما باید روی ساعت ده و ده دقیقه قرار داشته باشد.

دستان خود را خیلی محکم مشت نکنید و خیلی هم شُل و وِل قرار ندهید.

چهار انگشت شما باید از قسمت بیرون، فرمان را در اختیار داشته و انگشت شصت شما هم از قسمت داخل، فرمان را کنترل نماید.

چرا نباید فرمان را خیلی سفت یا خیلی شل گرفت [.]

 

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

اتفاقات ناخوشایند به راستی بد نیستند بلکه یک اهرم ترمز برای ما  محسوب میشوند.

 

 آیا اتفاقات به ظاهر ناگوار، واقعا" بد هستند؟

باید گفت که خوشبختانه در کائنات اتفاق بد وجود ندارد! هرچه هست رویداد خوب است. اما گاهی اوقات کائنات برای متوقف کردن ما، مجبور می‌شود از رویدادی به ظاهر ناخوشایند استفاده کند. چون رویدادهای خوب برای ما آدمها در زندگی به مانند چراغ سبز است. در حالی که رویدادهای به ظاهر ناخوشایند، حکم چراغ قرمز را دارند.

 

 

ما از آینده خود اطلاعی نداریم و فقط می‌توانیم با سخنان، افکار و احساسات خوب و مثبت خود، روند کیفیت اتفاقات زندگی خودمان را خوب رقم بزنیم. همین.

اما کائنات اشراف کامل بر روی زندگی حال و اتفاقات گذشته و آینده ما دارند. کائنات روند زندگی ما را تحت کنترل دارند و آنرا با دقت مانیتور می‌کنند. وقتی ما حامل سخنان، افکار، و احساسات منفی بوده باشیم،آنگاه در مسیر اشتباه قرار گرفته ایم.

کائنات وقتی ببیند که ما از مسیر درست و اصلی خارج شده‌ایم، آنگاه خود دست به کار می‌شود. مانند راننده‌ای که قوانین راهنمائی و رانندگی را به شدت زیر پا می‌گذارد. آنگاه پلیس مجبور خواهد شد به شیوه خود وی را متوقف نماید تا بیشتر از این به خود و دیگران صدمه وارد نکند. (هر جریمه، نتیجه و بازتاب اعمال ماست تا جلوی تکرار اشتباهات ما گرفته بشود).

رفتار کائنات هم با ما چنین است. اگر رویداد به ظاهر ناخوشایندی مانند تصادف، بیماری، به سرقت رفتن اتومبیل، گم شدن بعضی از وسایل، خراب شدن اتومبیل در جاده، و هزاران مورد دیگر که ممکن است در زندگی هریک از ما پیش بیاید. تمام آنها نشانه هستند. نشانه هایی از دست به کار شدن کائنات برای اینکه ما بیشتر از آن در مسیر اشتباه قرار نگیریم و بیشتر از آن به خود و دیگران صدمه نزنیم.

شاید بتوان گفت، هر عملی که با قوانین کائنات خداوند مغایرت داشته باشد گناه محسوب می‌شود. یا هر عملی که موجب وارد شدن صدمه به خود یا دیگران بشود، گناه خواهد بود.

با این حساب، حتی انداختن زباله در کوچه و خیابان هم می‌تواند گناه محسوب شود. و قسمت جالب داستان اینجاست که هر گناهی یک مجازات مخصوص از طرف کائنات برای ما به همراه دارد.

اما باز هم این مجازات نیست. بلکه یک اهرم ترمز است. وقتی ما به یک مدت طولانی در یک مسیر خطا قرار می‌گیریم و خودمان هم می‌دانیم که این راهی که در حال طی کردن آن هستیم اشتباه (گناه) است، و باز همچنان در ادامه آن اصرار داریم، آنگاه کائنات دست به کار می‌شود و جلوی حرکت ما را می‌گیرد.

ما خودمان در درون  خودمان بهتر از هر کسی می‌دانیم که داریم چه کار می‌کنیم. دیگران فقط ظاهر زندگی و کارهای ما را می‌بینند. اما این خود ما هستیم که به درستی می‌دانیم در چه مسیری حرکت می‌کنیم.

با این حساب هر رویداد به ظاهر ناگواری در اصل یک اهرم ترمز است برای اینکه ما بیشتر از آن ادامه ندهیم. حالا چه چیزی را ادامه ندهیم، آن را دیگر هر کسی خودش بهتر از همه می‌داند!

برای روشن شدن مطلب لطفا" به این مثال توجه بفرمائید:

کودکی چهار دست و پا خودش را به وسط حیاط رسانده است. به کنار حوض می‌رود. نزدیک شده و با دیدن درخشش آب به طرف آن جذب می‌شود. کمی بعد نزدیک تر شده و دستانش را به سمت آب دراز می‌کند.

همین طور که مشغول بازی است به یک مرتبه تعادل خودش را از دست می‌دهد و به داخل حوض سقوط می‌کند.

مادر در آشپزخانه مشغول آشپزی است. صدای تلویزیون هم زیاد است. اصلا" متوجه عدم حضور کودک نمی‌شود. حتی صدای افتادن او داخل حوض و گریه‌هایش را هم نمی‌شنود.

کودک در حال دست و پا زدن در حوض است که ناگهان خانم همسایه زنگ در خانه را به صدا در می‌آورد. مادر از آشپزخانه حرکت کرده و برای باز کردن درب به حیاط می‌آید. اما با دیدن کودکش در وسط حوض، وحشت زده به سمت او حرکت می‌کند. کودک را از داخل آب بیرون می‌کشد و او را از مرگ حتمی نجات می‌دهد.

نمی‌خواهم احساسات شما را تحریک کنم. آن کودک زنده می‌ماند اما مادر وی، گویا یک بار جان به جان آفرین تسلیم کرده و دوباره زنده می‌شود.

پرده دوم این نمایش را ببینیم [.]

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 اکهارت تولی

اکهارت تولی گفته: "شما دقیقا" به خاطر اون چیزی که فکر میکنید، نگران نیستید".

 آیا تا به الان به این جمله از این زاویه هم نگاه کرده بودید؟

بله. اون چیزی که ما بهش فکر میکنیم دلیل اصلی نگرانی ما نیست. اون چیزی که باعث شده تا ما احساس ناخوشایندی داشته باشیم افکار ما در اون لحظه نیستند. بلکه عامل اصلی تمام نگرانی‌های ما، عدم حضور در زمان حال است.

بله ما از زمان حال خارج می‌شویم و به زمان گذشته یا آینده می‌رویم.

کائنات پویا هستند. کائنات آنلاین هستند. هیچ توقفی در کار نیست. درست زمانی که ما از زمان حال خارج میشویم آنگاه دیگر آنلاین نیستیم. پویا نیستیم. در جریان زندگی نیستیم. دیگر احساسی در کار نیست. و شما به شدت در حال فکر کردن هستید.

فکر کردن به گذشته و آینده. و همانطور که می‌دانید در  گذشته و آینده احساسی وجود ندارد [.]

 

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

زندگی مانند مسافرت با یک قطار است. قطاری که از یک مبدا شروع به حرکت کرده و برای رسیدن به یک مقصد مشخص در حال حرکت است.

بعضی از مسافران آرامش دارند. آنها در زمان حال به سر می‌برند. آنها از تماشای مناظر اطراف خود لذت می‌برند. از هم صحبتی با مسافران دیگر استفاده می‌کنند. آنها با مطالعه کتاب و مجله سرگرم می‌شوند.

آنها در زمان حال حضور دارند بدون اینکه فکر کنند. آنها نه در گذشته هستند و نه در آینده. آنها در زمان حال هستند [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

در ویکی پدیا دانشنامه آزاد نگرانی این چنین تعریف شده است: "نگرانی یا دلواپسی یک واکنش طبیعی است که در آن ذهن تلاش می‌کند با عامل تهدید بیرونی مبارزه کند و جلوی آن را بگیرد".

اما نگرانی همیشه هم طبیعی محسوب نمی‌شود. تا زمانی که نگرانی ایجاد اضطراب و ترس نکند طبیعی محسوب خواهد شد. اما زمانی که آن قدر شدید و تکراری شد که شخص را دچار ترس و اضطراب نمود آنگاه دیگر یک بیماری تلقی می‌شود [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات


نادرشاه افشار دستور داده بود تا بر روی انگشتر خود این عبارت را نقش کنند:

"الخَیرُ ما فی وَقَع". در هر رویدادی خیری نهفته است. یا هر آنچه رخ می‌دهد خیر است.

نادرشاه افشار با همین تفکر و مثبت اندیشی توانست دنیا را به تسخیر خود در آورد.

باور و فکر مثبت موجب می‌شود تا شما احساس مثبتی در خود ایجاد نمائید. قاعدتا" این احساس مثبت، باعث خواهد شد تا شما کیفیت اتفاقات زندگی خود را به بهترین شکل ممکن تجربه کنید. حتی اگر ظاهری ناخوشایند داشته باشند [.]

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

احساس غم و اندوه و یا شادی و خوشحالی نتیجه عملکرد ضمیرخودآگاه ماست. ضمیرخودآگاه شامل حواس پنجگانه (حس لامسه، حس بینائی، حس شنوائی، حس بویایی، حس چشایی) و ارتعاشات فکری می‌باشد.

وقتی ما پیامی را از طریق حواس پنجگانه دریافت می‌کنیم آنگاه این پیام به ضمیرناخودآگاه منتقل می‌گردد.

هر ارتعاش فکری که در هر لحظه از ذهن ما خطور می‌کند، یک پیام و دستور به ضمیرناخودآگاه ما ارسال خواهد کرد. حال این فکر می‌تواند مربوط به گذشته یا زمان آینده باشد، تفاوتی برای ضمیرناخودآگاه ندارد [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

 

خواستن توانستن است.

اگر آرام و مثبت اندیش باشید. اگر خودتان را لایق بدانید و باور خوب و مثبتی از خود داشته باشید آنگاه کائنات برایتان معجزه خلق می‌کنند. اتفاقاتی در زندگی شما رخ می‌دهد که قبل از آن حتی کسی نمی‌توانست تصورش را هم داشته باشد.


برای روشن تر شدن موضوع می‌خواهیم اشاره‌ای کوتاه به فیلم ایرانی و موفق  "هزارپا"  داشته باشیم. زیرا که موارد زیادی از فرمولهای مطرح شده در کتاب "بیندیشید و ثروتمند شوید" اثر ارزشمند و جاودانه ناپلئون هیل در این فیلم گنجانده شده است.

برای دانلود کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید نسخه ویندوز اینجا کلیک کنید.

برای دانلود کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید نسخه اندروید اینجا کلیک کنید.

برای دانلود کتاب های بیشتر بصورت رایگان در وبسایت پانته آ شاپ اینجا کلیک کنید.

من نمی‌دانم  در مطرح کردن این تکنیک‌های ارزشمند، عمدی در کار بوده یا خیر، اما در هر حال این فیلم آنقدر حاوی نکات مثبت و ارزشمند در مورد تکنیک‌های موفقیت است که بارها باید آن را دید و در کنارش کتاب فوق را مطالعه نمود [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

روانشناسان، خشم را اینگونه تعریف نموده اند:

" خشم یک احساس است و پرخاشگری بازتاب و نتیجه آن احساس می‌باشد".

بعضی از روانشناسان بر این باور هستند که شخص پرخاشگر با قصد و نیّت آسیب زدن وارد عمل می‌شود [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

سخنانی که به زبان آورده می‌شود بار انرژی مثبت یا منفی دارند. به همین خاطر وقتی ما عبارتی را به زبان می‌آوریم در واقع در حال ایجاد یک انرژی مثبت یا منفی در شنونده هستیم.

می‌توان گفت که، این شکل جملات ما نیستند که باعث تاثیر مثبت یا منفی در شنونده می‌شوند. بلکه مهم احساسی است که این جملات به همراه خود دارند. زیرا که ضمیرخودناخودآگاه ما با احساس سر و کار دارد نه شکل جملات و عبارت ها [.]

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

ویروس کرونا چرا بوجود آمد و تا کی ادامه خواهد داشت؟

همان گونه که قبلا" هم بارها در این وبلاگ اشاره شده، این جهان به شکل هوشمند خلق شده است. هیچ اتفاقی در آن بصورت تصادفی رخ نمی‌دهد.

لذا هر کسی که بخواهد، خواسته یا ناخواسته بر خلاف قوانین کائنات رفتار نماید، به ناچار مورد مجازات قرار خواهد گرفت.( جهت مشاهده مجازات کائنات، اینجا کلیک کنید)

در این مطلب قصد داریم در مورد مجازات کائنات و ارتباط آن با کرونا ویروس کمی با شما صحبت کنیم [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

همانگونه که می‌دانید خداوند این کائنات و کل جهان هستی را قانونمند خلق کرده است. به عبارتی با این کار دیگر هیچ تبعیض و تفاوتی بین بنده ها وجود نخواهد داشت.

لذا به شما این امکان داده شده که با نوع افکار و احساسات خودتان کیفیت اتفاقات زندگی خودتان را ایجاد نمائید.

این بسیار خوب است، زیرا کسی دیگر قادر نیست کیفیت زندگی شما را به دلخواه خودش تعیین نموده یا دستخوش تغییر نماید [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

کائنات چگونه تشخیص می‌دهد که چه اتفاقی باید برای شما رخ بدهد؟

کائنات بسیار دقیق و هوشمند طراحی و برنامه ریزی شده است. بطوریکه به صورت اتوماتیک نسبت به درجه احساس شادی یا غم شما، کیفیت اتفاقات زندگیتان را چیدمان می‌کند.

قوانین کائنات به قدری دقیق و پیچیده هستند که حتی کوچکترین اشتباهی در آن رخ نمی‌دهد [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

احساس همان حس و حال شما در زمان حال حاضر است. خیلی مهم است که شما هم اکنون چه حس و حالی داشته باشید. زیرا که کیفیت اتفاقات زندگی شما در آینده دقیقا بر مبنای همین حس و حالی که هم اکنون دارید رخ خواهند داد [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

 

خیلی ها می‌گویند که ما به صورت مداوم جملات مثبت را به خود تلقین می‌کنیم و افکار خوب در ذهن خود ایجاد می‌نمائیم اما هیچ اتفاق خوشایندی برایمان رخ نمی‌دهد. به عبارتی هیچ تغییر قابل ملاحظه‌ای در زندگی ما ایجاد نمی‌شود. چرا؟

در این مطلب اگر خدا بخواهد به صورت مختصر به این موضوع پرداخته می‌شود.

اینکه چرا با وجود تلقینات و تکرار جملات مثبت و افکار خوب، گاهی اوقات ما همچنان از آرزوها و خواسته هایمان فاصله داریم [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

چگونه می‌توان از پیشرفت اتفاقات ناخوشایند در زندگی جلوگیری نمود؟ همه آدم ها کم و بیش اتفاقات ناخوشایندی را در زندگی تجربه کرده اند. این احساسات و افکار منفی هستند که در قالب اتفاقات و حوادث ناگوار خودشان را در زندگی نشان می‌دهند.

حال سوال این است که وقتی اتفاق ناگواری رخ داد، آنگاه چگونه می‌توان از ادامه آن جلوگیری نمود [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

ضمیرناخودآگاه شما بصورت پیش فرض، تقریبا" اطلاعات تمام بیماری ها را دارد. از دوران کودکی ما در معرض شنیدن و دیدن اطلاعات، انواع بیماری ها قرار گرفته ایم.

والدین و بزرگترهای ما بدون اینکه سن و شرایط ذهنی ما را در نظر بگیرند براحتی در مورد انواع بیماریها در حضور ما صحبت کرده اند.

گاهی ما را به همراه خود به بیمارستان یا جاهایی برده اند که باعث ثبت صحنه های منفی در ذهن ما شده است. شاید شما برای اولین بار یک خبر ناگوار را بشنوید یا ببینید، اما برای ضمیرناخودآگاه شما این اولین بار نیست. برای او تازگی ندارد [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

 

در لغت‌نامه دهخدا، زرنگی به معنای چابکی، چالاکی، زیرکی و کاردانی ذکر شده است. اما در این پست می‌خواهیم به زرنگی از بعد معنای عام آن بپردازیم. زرنگ بازی و زرنگی واژه آشنایی است  که بسیار شنیده ایم.

بعضی از آدم ها افتخارشان این است که در اصطلاح " زرنگ" هستند. بعبارتی براحتی می‌توانند زیر آبی بروند و یا از میان بُرها استفاده کنند. این افراد کاش می‌دانستند که چقدر سخت در اشتباه هستند [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

در این جهان هستی، چیزی به نام تصادف و حادثه وجود ندارد.

هر رویدادی دلیلی دارد. هر اتفاقی نتیجه افکار، سخنان و خصوصا" احساسات مثبت یا منفی خود ما است که در قالب حوادث خوب یا بد به سمت ما بازگشت می‌کند.

به راستی چرا خراب شدن حال و احساس آدم‌ها، این قدر مهم و تاثیر گذار است [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

اتفاقات معمول و خوب زندگی چگونه تبدیل به اتفاقات ناگوار می‌شوند؟

ضمیرناخودآگاه شما در هر لحظه در حال دریافت احساسات مثبت و منفی شما است.

ضمیرناخودآگاه بعد از دریافت هر پیام، ابتدا یک کپی برای خودش به عنوان بایگانی ذخیره کرده، سپس نسخه اصلی را به کائنات عالم هستی می‌فرستد. کائنات عالم موظف هستند تا این پیام ها را به معادل فیزیکی خودشان تبدیل نمایند [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

بسیاری از آدم ها اتفاقات خوشایند و ناخوشایند را به حساب شانس و تقدیر می‌گذارند. آنها بر این باورند که تقدیرشان از قبل چنین رقم خورده است. آنها فکر می‌کنند که اتفاقات زندگی آنها باید به این شکل تجربه می‌شده است. اما به راستی دلیل به وقوع پیوستن اتفاقات خوب یا بد چیست؟

خداوند مهربان این جهان و کائنات را به صورت قانونمدار و صد البته هوشمند خلق فرموده است. به قول دکتر علیرضا آزمندیان "خداوند این جهان را قانونمند خلق نمود و خود فقط مانیتور می‌کند" [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

دنبال کردن اخبار منفی خصوصا اخبار مربوط به بیماری‌ها کاملا اشتباه است. زیرا که  به صورت اتوماتیک ایجاد دلهره و استرس خواهد کرد. دست خودمان هم نیست. چون این موضوع مربوط به ضمیرناخودآگاه ماست.

ما با دیدن این آمار و ارقام، تصاویر و یدئوها دچار ترس و دلهره و در  نهایت استرس خواهیم شد [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

هر اتفاقی ممکن است که برای ما رخ بدهد. خصوصا وقتی که به ظاهر ناخوشایند هم باشند. این رویدادها به دلیل وجود احساسات منفی ما در گذشته می‌باشد.

پس این حادثه به خودی خود و بصورت تصادفی برای ما رخ نداده است.

خوب حالا که رخ داده باید چه کرد [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

نگرانی چه بر سر ما می‌آورد؟

نگرانی یک احساس منفی است. احساسات منفی اعم از نگرانی یا غم و اندوه و یا خشم و عصبانیت، همگی با انرژی های منفی سروکار دارند.

انرژی‌های منفی، تولید افکار ناگوار خواهند نمود. به صورت خلاصه اینکه وقتی شخصی نگران است، حالا چه دلیل موجهی داشته باشد یا نداشته باشد، در هر صورت در حال تولید انرژی منفی می‌باشید [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

بسیاری از آدم ها کیفیت اتفاقات آینده را به شکل دلخواه خودشان (خوب یا بد) در ذهن خود به تصویر می‌کشند. غافل از اینکه به تصویر کشیدن آن اتفاقات و تجسم آنها به شکل خوب یا بد، در واقع به واقعیت در آوردن آن اتفاقات در آینده به همان شکل مجسم شده خواهد بود.

اما چگونه این اتفاق رخ می‌دهد؟

ضمیرناخودآگاه ما رابط بین کائنات و اتفاقات زندگی ما می‌باشد [.]

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

 

فکر کردن به گذشته و مرور شکست‌ها و ناکامی‌های آن که در سالهای قبل برای هر کسی ممکن است رخ داده باشد، می‌تواند احساس ما را خراب نماید.

وقتی که به آنها فکر می‌کنیم به نوعی خودمان را مورد ملامت و سرزنش قرار می‌دهیم که چرا تویی که می‌توانستی آن کار را با اشتباه کمتر و به  گونه‌ای بهتر انجام بدهی، انجام ندادی [.]

 

 

 


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

 

ما در زمان حال به سر می‌بریم. زمان گذشته، گذشته است و ما هیچ گونه دسترسی به آن نداریم. منظور از اینکه می‌گوئیم هیچ دسترسی به آن نداریم یعنی اینکه ما هیچ گونه تاثیر احساسی نمی‌توانیم بر آن داشته باشیم.

اما زمان حال زمانی است که ما در حال حاضر در آن به سر برده و قابل لمس و تجربه کردن است. به آن دسترسی داریم. یعنی اینکه توانائی تاثیر گذاری احساسی روی آن داریم [.]


احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Adyclip وب سایت کانون خانواده مطهر غذا باز بچه های بهداشت جواب معکوس دانلود رایگان 98 webdesign دیسلاو صدا